نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 496
تعالى از سبب در اين آيه همان
معناى اول يعنى طناب است. كلمه قطع به معناى بريدن و از جمله معانى آن
اختناق است و گويا از اين باب اختناق را قطع مىگويند كه مستلزم قطع نفس است.
مفسرين[1] گفتهاند
ضمير در(لَنْ يَنْصُرَهُ اللَّهُ)
به رسول خدا بر مىگردد چون مشركين مكه مىپنداشتند دينى كه وى آورده دروغى و نو
ظهور است كه اساس محكمى ندارد و به همين جهت دعوتش منتشر نمىشود، و نزد خدا هم
منزلتى ندارد تا او پشتيبانش باشد. ولى وقتى كه آن جناب به مدينه مهاجرت فرمود و
خدا نصرتش داد و دينش عالمگير شد و آوازهاش همه جا پيچيد اين حادثه غير منتظره
سخت ايشان را به خشم آورد لذا خدا در اين آيه ايشان را نكوهش كرده و اشاره مىكند
كه ياور او خدا است و چون ياور او خداست خشم ايشان پايان نمىپذيرد و لو خود را
خفه كنند. پس نقشههاى ايشان هم اثرى نخواهد داشت. و معناى آيه اين است كه: هر كه
از مشركين خيال كند كه خدا او را يارى نمىكند و در دنيا نام پيغمبر خود را بلند
نمىكند و دين او را گسترش نمىدهد و در آخرت او را مشمول مغفرت و رحمت خود
نمىگرداند و گروندگان به وى را نيز وا مىگذارد، آن گاه به خاطر همين خيال وقتى
مىبيند كه خدا او را يارى كرده دچار خشم مىشود، چنين كسى طنابى بگيرد. و با آن
به بلندى برود- مثل كسى كه با طناب به درخت بلندى بالا مىرود- آن گاه با همان
طناب خود را خفه كند، بعد ببيند آيا كيد و حيلهاش خشمش را مىنشاند يا خير؟.
و اين معنا معناى خوبى است كه سياق آيات قبلى، و نزول اين سوره به
اندك مدتى بعد از هجرت، يعنى در ايامى كه مشركين هنوز قدرت و شوكت خود را داشتند
آن را تاييد مىكند.
ولى بعضى[2] از
مفسرين گفتهاند كه ضمير مذكور به كلمه من بر مىگردد، و معناى قطع هم
قطع مسافت و بريدن راه است و مقصود از مد سبب به سوى آسمان بالا رفتن
به آسمان به منظور ابطال حكم خدا است. و معناى آيه اين است كه: كسى كه مىپندارد
كه خدا در دنيا و آخرت ياريش نمىكند، به آسمان بالا رود و آن گاه مسافت را
بپيمايد، و سپس ببيند آيا كيد و مكرش حكم خداى را كه مايه خشم او شده از بين
مىبرد يا نه؟.
و اين حرف صحيح نيست و شايد مقصودشان اين باشد كه مراد از آيه شريفه
اين باشد كه بفرمايد: بر هر انسانى لازم است كه در امور دنيا و آخرت خود اميدوار
خدا باشد، و اگر
[1] روح المعانى، ج 17، ص 126 به نقل از ابن عباس كلبى.