نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 438
براى جهانيان عبرتى قرار داديم (91).
بيان آيات
اين آيات شرح حال جمعى ديگر از انبيا را ذكر كرده، و آنها عبارتند از
داوود، سليمان، ايوب، اسماعيل، ادريس، ذو الكفل، ذو النون، زكريا، يحيى و عيسى. و
در آن رعايت ترتيب زمانى، و انتقال از لاحق به سابق را نكرده است- هم چنان كه در
آيات قبلى هم رعايت نكرده بود- و در اين ميان به پارهاى از نعمتهاى بزرگى كه به
بعضى از آنان انعام فرموده بود اشاره نموده، و نسبت به بعضى ديگرشان تنها به ذكر
نامشان اكتفاء نموده است.
[بيان آيه:(وَ داوُدَ وَ
سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ ...) و شرح اينكه حكم آن دو
جناب حكم واحد و مصون از خطا بوده است]
( وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ
إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ) ...(حُكْماً وَ عِلْماً )
كلمه حرث به معناى زراعت است، البته به معناى باغ انگور نيز هست. و
كلمه نفش ، به معناى چراندن حيوانات در شب است. و در مجمع البيان
گفته: نفش - به فتح فاء، و هم به سكون آن- اين است كه شتران و گوسفندان
را در شب رها كنند تا بدون چوپان بچرند[1].
و در معناى جمله(وَ داوُدَ وَ
سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ)، از سياق استفاده مىشود كه در باره يك داستان است، و واقعهاى بوده
كه ميان دو نفر رخ داده، و به شكايت و مرافعه نزد داوود آمدهاند، چون داوود (ع)
در بنى اسرائيل سمت پادشاهى داشته، و خدا او را در زمين خليفه كرده بود:(يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ
فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)[2] و
اگر هم سليمان در اين قضيه مداخلهاى داشته حتما به اذن پدرش، و به خاطر يك علتى
بوده كه ممكن است آن علت اين بوده كه به اجتماع بفهماند فرزندش لياقت جانشينى او
را دارد، و گر نه معلوم است كه در يك واقعه معنا ندارد دو حاكم حكم كنند، و حكم هر
يك هم مستقل از ديگرى باشد.
از اينجا معلوم مىشود كه مقصود از اينكه فرمود:(إِذْ يَحْكُمانِ)،
معناى مطابقى كلمه نيست، بلكه معنايش اين است كه در باره آن پيشامد مشورت
مىكردند، و يا مناظره و بحث