سؤال تعجب و استبعاد است، و شيوه مردم مقلد و تابع بدون بصيرت همين
است كه وقتى مىبينند شخصى منكر روش و سنت ايشان است، استبعاد مىكنند، و به هيچ
وجه احتمال نمىدهند كه ممكن است آن شخص درست بگويد، و لذا مردم زمان ابراهيم هم
از او مىپرسند: راستى نمىدانى اينها چيستند، و يا شوخى مىكنى، و مراد از اينكه
گفتند: حق آوردهاى ،- به طورى كه از سياق بر مىآيد- اين است كه جدى
اين حرف را مىزنى، و يا شوخى مىكنى؟.
ابراهيم (ع) به طورى كه ملاحظه مىكنيد حكم مىكند به اينكه رب مردم،
رب آسمانها و زمين است، و همين رب، آن كسى است كه آسمانها و زمين را بيافريده، و
او اللَّه تعالى است، و در اين تعبير مقابله كاملى در برابر مذهب مردم در دو مساله
ربوبيت و الوهيت نموده است، چون مشركين معتقدند كه يك و يا چند اله دارند، غير آن
اله كه آسمان و زمين دارد، و همه آن آلهه غير اللَّه سبحان است، و مشركين اللَّه
تعالى را اله خود، و اله آسمانها و زمين نمىدانند، بلكه معتقدند كه اللَّه تعالى
اله آلهه، و رب ارباب، و خالق همه است.
پس اينكه فرمود:(بَلْ رَبُّكُمْ
رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ)،
مذهب مشركين را در الوهيت از همه جهاتش رد كرده، و اثبات نموده كه هيچ معبودى نيست
جز اللَّه تعالى، و اين همان توحيد است.
آن گاه با جمله(وَ أَنَا عَلى
ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ)، از اين حقيقت كشف كرده كه
وى متصرف به اين حقيقت، و ملتزم به لوازم و آثار آن است، و بر آن شهادت مىدهد
شهادت اقرار و التزام، آرى علم به هر چيز، غير التزام به آن است، و چه بسيار
مىشود كه از هم جدا مى شوند، هم چنان كه قرآن كريم فرموده:(وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ)[1].
و با اين شهادت جواب از پرسش قبلى ايشان را هم داد، و آن اين بود كه
راستى و جدى منكر بتها است، يا شوخى مىكند؟ جواب داد كه نه بلكه به آن يقين و
تدين دارم.
اين آن مطالبى بود كه سياق در معناى آيه گنجانيده، و مفسرين در تفسير
آيه مطالب ديگرى، و در معانى ساير آيات گذشته و آينده قصه ابراهيم وجوه ديگرى
آوردهاند كه چون
[1] آن را انكار كردند، در حالى كه در دل بدان يقين داشتند. سوره
نمل، آيه 14.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 420