نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 381
تازه اتصال ذيل آيه را به اول سوره موجه
مىكند، و صدر آن باز به حال خود باقى مىماند.
و اما در توجيه ما كه آيه را از طريق ملك توجيه كرديم نه از راه حكمت
اتصال آيه به ما قبلش نيز روشنتر از وجوهى است كه براى اتصال مذكور ذكر كردهاند،
براى اينكه قبل از آيه مورد بحث جمله(فَسُبْحانَ
اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ)
قرار گرفته، و عرش همانطور كه قبلا هم گفتيم كنايه از ملك و سلطنت است و بنا بر
اين، جمله مورد بحث، يعنى جمله(لا يُسْئَلُ
عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ) برهان بر ملك خداى
تعالى است، هم چنان كه ملك خدا و مسئول نبودن وى برهان بر ربوبيت او، و مملوكيت
خلق است براى او، هم چنان كه مملوكيت و مسئوليت خلق، برهان عدم ربوبيت آنها است،
زيرا فاعلى كه به هيچ وجه در فعلش مسئول نيست، او مالك على الاطلاق فعل نيز هست، و
اما فاعلى كه از فعلش بازخواست مىشود او مالك فعل خود نيست، مگر وقتى كه آن فعلش
داراى مصلحت باشد، كه در حقيقت مالك فعل همان مصلحت است كه مؤاخذه را از فاعل بر
مىدارد، و پروردگار عالم و يا پروردگار جزئى از اجزاى عالم آن كسى است كه مالك
مستقل تدبير آن باشد، و اين مالكيت از ذات او و براى ذات او باشد نه اينكه از
ناحيه ديگرى دارا شده باشد، پس خداى سبحان تنها رب عرش است و غير او همه مربوب او
هستند.
گفتارى در حكمت خداى تعالى، و معناى اينكه افعال او داراى مصلحت
است و اين بحثى است فلسفى و قرآنى
حركات گوناگون و متنوعى كه از ما سر مىزند وقتى عمل
مىشود كه به نوعى به اراده و خواست ما بستگى داشته باشد، و به همين جهت سلامتى و
مرض، و حركات بى اختيار اعضا، و رشدى كه سال به سال مىكنيم، عمل ما شمرده
نمىشود.
اين هم ناگفته پيدا است كه اراده يك عمل وقتى در ما پيدا مىشود كه
ما آن عمل را به خاطر اينكه مىدانيم كمال است بر تركش ترجيح دهيم، و نفع آن را از
ضررش بيشتر بدانيم.
بنا بر اين آنچه از وجوه خير و مرجحاتى كه در يك عمل است همان ما را
وادار به انجام آن عمل مىكند، پس در حقيقت آن وجوه سبب در فاعليت فاعل است، يعنى
آن ما را فاعل مىكند، و اين وجوه همان است كه ما آن را غايت و غرض فاعل از فعل
مىناميم، و ابحاث فلسفى به طور قطع ثابت كرده كه فعل به معناى اثرى كه از فاعل
صادر مىشود، چه
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 381