نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 371
كه آيه شريفه نسبت به جد و لهو اطلاق ندارد
چون لهوى در كار خدا نيست تا اطلاق آيه شاملش شود.
و جمله(وَ لَكُمُ الْوَيْلُ مِمَّا
تَصِفُونَ) تهديد مردمى است كه معاد و نبوت را منكرند كه توضيح آن بر طبق
مقتضاى سياق گذشت.
از آيه شريفه حقيقت رجوع به سوى خدا استفاده مىشود و آن اين است كه
خداى تعالى مدام با حق باطل را مىكوبد و حق را بر جا و از باطلى كه خود را به شكل
آن جلوه داده جدا مىكند و نيز حق را از زير باطلى كه آن را پوشانده بيرون مىآورد
تا نماند مگر حق خالص و آن خداى عز اسمه و صفات عليه او است، كه مىفرمايد(وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ
الْمُبِينُ)[1] آن وقت است كه آنچه از اسباب سبب مستقل پنداشته مىشد همه از كار
مىافتد و آنچه ملك و قوت و اختيار براى غير خدا پنداشته مىشد همه از مالكيت و
نيرومندى و صاحب اختيارى ساقط مىشوند هم چنان كه فرمود:(لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ ما كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ)[2] و نيز فرمود:(أَنَّ الْقُوَّةَ
لِلَّهِ جَمِيعاً)[3] و نيز فرمود:(لِمَنِ الْمُلْكُ
الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ)[4] و
نيز فرمود:(وَ الْأَمْرُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ)[5] و آياتى كه اين معانى را مىرساند بسيار است.
(وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).
در اين جمله يكى از احتمالاتى كه فى الجمله منافى با معاد است دفع
شده و آن اين است كه خداى تعالى بر بعضى از مردم و يا همه آنان مسلط نباشد و در
نتيجه مردم بتوانند از گير بازگشت به او و حساب و كتاب و كيفرش فرار كنند كه در
اين جمله آن را دفع نموده مىفرمايد ملك خداى تعالى عام است و شامل تمامى موجوداتى
كه در آسمان و زمينند هست، پس او هر قسم تصرفى كه بخواهد مىتواند در آنها بكند و
معلوم است كه اين ملك، ملك حقيقى و از لوازم ايجاد است يعنى هر موجودى كه تصور شود
قائم به وجود سببى است
[1] و مىدانند كه تنها خدا حق مبين است. سوره نور، آيه 25.
منظور اين است كه در آن هنگام براى همه روشن مىشود كه آنچه را حق مىپنداشتند
باطل بود و از بين رفت و آنچه مانده است حق و از آن خدا است( مترجم).
[2] امروز ديگر تمامى روابط ميان شماها قطع شد و آنچه
مىپنداشتيد، از كار افتاده است. سوره انعام، آيه 94.