responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 351

بيرون مى‌آيد كلام ديگرى هست نفسى كه قائم به نفس متكلم است. و شعرى هم در اين باره انشاد كرده كه:

ان الكلام لفى الفؤاد و إنما جعل اللسان على الفؤاد دليلا كلام در حقيقت در قلب است و زبان را دليل و بيانگر قلب كرده‌اند و كلامى كه از خداى تعالى متصف به قدم است كلام نفسى خدا است نه لفظى، حرف صحيحى نيست براى اينكه اگر مقصودشان از كلام نفسى همان معناى كلام لفظى است و يا صورت علمى آن است كه بر لفظ منطبق شده، در اين صورت برگشت معناى اين كلام به همان علم خواهد بود نه چيزى زائد بر علم و صفتى مغاير آن، و اگر معناى ديگرى مقصود است كه ما هر چه به نفس خود مراجعه مى‌كنيم خبرى از چنين معنايى نمى‌يابيم، و آن شعرى هم كه سروده‌اند براى يك بحث عقلى نه سودى دارد و نه زيانى، چون بحث عقلى شانش اجل از اين است كه شعر را با آن به جنگ بيندازد.

[نقل سخنان و افترائات مكذبان پيامبر اسلام 6 در تكذيب و انكار آن حضرت 6]

(وَ أَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ).

كلمه اسرار در مقابل اعلان است، كه آن به معناى نهفتن، و اين به معناى بر ملا كردن است، پس اسرار نجوى به معناى مبالغه در كتمان قول و نهان داشتن آن است، چون اسرار به تنهايى معناى نجوى را مى‌دهد، در نتيجه اسرار نجوى مبالغه را مى‌فهماند.

و ضمير فاعلى در فعل اسروا ، به ناس بر مى‌گردد، چيزى كه هست از آنجايى كه فعل مذكور فعل همه مردم، و يا بيشتر مردم نبود، چون افراد مستضعف و افراد بى‌طرف نيز در ميان مردم هستند، لذا هر چند فعل را به جامعه مردم نسبت داده، چون جامعه دچار غفلت و اعراض است، و ليكن مطلب را با قيد(الَّذِينَ ظَلَمُوا) بيان فرمود، پس اين جمله عطف بيانى است كه دلالت مى‌كند بر اينكه فعل مذكور نجوى از خصوص كسانى سر زده كه ستمكار بودند.

و اما اينكه آنچه بيخ گوش هم مى‌گفته‌اند چه بوده؟ جمله‌(هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَ فَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَ أَنْتُمْ تُبْصِرُونَ) حكايت آن است، حاصل معنا اينكه به صراحت رسول خدا 6 را تكذيب نموده، علنا مى‌گفته‌اند كه: او مانند شما يك فرد بشر است، و قرآن او سحر است، و هيچ يك از اين مطالب را پنهانى نمى‌گفتند، ليكن قبل از علنى كردنش در مجلس مشورتى خود آن را نجوى مى‌كردند. خلاصه مجالسى سرى بر پا مى‌كردند كه در مقابل دعوت پيغمبر چه جواب دهند؟ و سرانجام راهى نمى‌يافتند مگر آنكه آنچه گفتگو

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 14  صفحه : 351
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست