نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 303
ابو قره گفت: پس شما اين روايت را تكذيب
مىكنيد؟ فرمود: روايت وقتى مخالف با قرآن باشد البته تكذيب مىكنيم، و مساله رؤيت
نه تنها مخالف با قرآن است، بلكه با اتفاق مسلمين نيز كه خدا محاط علمى كسى واقع
نمىشود، و ديدگان او را نمىبينند، و مانند او كسى نيست مخالف است[1].
[چند روايت در ذيل آيه:(وَ لا
تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ ...)]
و در تفسير قمى در ذيل آيه(وَ لا تَعْجَلْ
بِالْقُرْآنِ ...) فرموده كه: رسول خدا 6 همواره وقتى
قرآن به او نازل مىشد هنوز نزول يك آيه تمام نشده و معنا به آخر نرسيده شروع
مىكرد كه به خواندن آن آيه، كه خدايش از اين كار نهى نموده، آيه مزبور را در نهى
از آن نازل كرد، كه جمله(يُقْضى إِلَيْكَ
وَحْيُهُ) در آن به اين معنا است كه قبل از فراغت جبرئيل از
خواندنش تو آن را مخوان، و در عوض بگو:(رَبِّ زِدْنِي عِلْماً)[2].
مؤلف: اين معنا در الدر المنثور از ابن ابى حاتم از سدى نيز روايت
شده[3]، جز اينكه
در اين نقل آمده كه رسول خدا 6 اين كار را از ترس فراموشى مىكرد، ليكن خواننده
عزيز خوب مىداند كه فراموشى وحى با عصمت نبوت نمىسازد.
و در الدر المنثور است كه فاريابى، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى
حاتم، و ابن مردويه، همگى از حسن روايت كردهاند كه گفت: مردى زنش را سيلى زد، زن
به شكايت نزد رسول خدا 6 آمده قصاص خواست، رسول خدا حكم به قصاص ميان آن دو كرد،
خداى تعالى اين آيه را فرستاد:(وَ لا تَعْجَلْ
بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي
عِلْماً) رسول خدا در قصاص توقف كرد تا آنكه آيه(الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ...)
نازل شد[4].
مؤلف: اين حديث خالى از ضعف نيست، براى اينكه نه آيه اول مضمونش با
مورد روايت منطبق است، و نه آيه دوم ربطى به آن دارد، و بحث پيرامون هر دو آيه
گذشت.
و در مجمع البيان مىگويد: عايشه از رسول خدا 6 روايت كرده كه گفت:
روزى اگر بر من بگذرد كه در آن علمى زياد نكنم كه مرا به خدا نزديك كند خدا طلوع
آفتاب آن روز را برايم مبارك نكند[5].
مؤلف: اين حديث نيز خالى از ضعف نيست چگونه نسبت به پيغمبر احتمال
مىرود كه عليه خود نفرين كند، آن هم در مسالهاى كه اختيار آن به دست وى نيست و
بعيد نيست كه از ناحيه نقل به معنا كردن در حديث تحريفى شده باشد.