نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 248
و بعضى[1]
ديگر گفتهاند: ترس آن حضرت از اين بوده كه مردم بعد از ديدن سحر ساحران متفرق شده
و فرار كنند، و ديگر نايستند تا وى عصاى خود را بيندازد، آن وقت فرعون تساوى دو
گروه را ادعا كند و در نتيجه زحمات بىاثر بماند.
ليكن اين حرف نيز صحيح نيست، براى اينكه خلاف ظاهر آيه است، چون ظاهر
آيه شريفه اين است كه جمله(فَأَوْجَسَ فِي
نَفْسِهِ خِيفَةً ...) متفرع بر جمله(فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ
...) باشد، و خلاصه ترس او از ناحيه همان ما خيل اليه بوده،
يعنى از آنچه به نظرش رسيده ترسيده نه از فرار و تفرقه مردم، زيرا اگر ترسش از اين
بود، هرگز راضى نمىشد كه ابتدا آنها سحر خود را ارائه دهند، علاوه بر اين، اين
وجه با تقويتى كه خداى تعالى از دل او كرد و فرمود:(قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى)
جور در نمىآيد و جا داشت بفرمايد:
نترس ما نمىگذاريم متفرق شوند تا تو عصاى خود را
بيفكنى .
و به هر حال از احساس ترس موسى (ع) بر مىآيد كه ساحران سحرى نشان
دادهاند كه شبيه به معجزه و نزديك به آن بوده، هر چند كه با همه عظمتش سحر و خالى
از حقيقت بوده است، ولى آنچه موسى (ع) آورده بود معجزه و داراى حقيقت بود.
و به همين جهت مىبينيم خداى تعالى سحر آنها را بزرگ شمرده و فرمود:(فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَ
اسْتَرْهَبُوهُمْ وَ جاؤُ بِسِحْرٍ عَظِيمٍ)[2] و
لذا خداى تعالى موسى (ع) را آن چنان تاييدى كرد كه ديگر نقطه ابهام و كمترين
اشتباهى براى مردم باقى نماند، آرى عصاى موسى از دم سحر ساحران را درو كرد و همه
را بلعيد.
( قُلْنا لا تَخَفْ إِنَّكَ أَنْتَ الْأَعْلى) ...(حَيْثُ أَتى ) در اين جمله به منظور تاييد
و تقويت موسى (ع) او را از ترسيدن نهى مىكند و نهى خود را تعليل مىكند به
اينكه تو برنده و غالبى پس معنا اين مىشود كه: تو از هر جهت ما فوق
آنهايى و چون چنين است ديگر هيچ يك از نقشههاى شوم آنان و سحرشان به تو كارى
نمىكند، پس ديگر موجبى نيست كه بترسى.
(وَ أَلْقِ ما فِي يَمِينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا
...)- در اين جمله موسى (ع) مامور مىشود كه عصاى خود را بيفكند تا همه
آنچه را كه آنها درست كرده بودند ببلعد و اگر عصا را