بنا بر اين اگر در پاسخ آن دو گفت: پروردگار شما كيست؟
در حقيقت خواسته است از ربوبيت خداى سبحان براى خود تغافل كند و خود را به اين راه
بزند كه من كلمه پروردگارت را نشنيدم لذا مىپرسد پروردگارى كه شما
رسول او هستيد كيست؟.
يكى از اصول قطعى و مسلم نزد امم بتپرست اين است كه آفريدگار تمامى
عالم حقيقتى است كه بزرگتر از آن است كه با مقياسى اندازهگيرى و تحديد شود و
عظيمتر از آن است كه عقل و يا وهم كسى به او احاطه يابد و محال است كسى با عبادت
خود متوجه او شده، و با قربانيش به او تقرب جويد، پس او را نبايد اله و رب خود
گرفت، بلكه واجب آن است كه در عبادت متوجه بعضى از مقربين درگاهش شد و براى آن
واسطه قربانى كرد، تا او آدمى را به خدا نزديك نموده، در درگاهش شفاعت كند، و اين
واسطهها همان آلهه و اربابند، و خداى سبحان نه اله است و نه رب، بلكه او اله آلهه
و رب ارباب است، پس اينكه كسى بگويد: براى من ربى است، لا بد مقصودش يكى از آلهه
غير خدا است، و نمىتواند مقصودش خداى سبحان باشد، و در محاوره وثنىها و
گفتگوهاشان همين معنا مقصود است.
پس اينكه فرعون پرسيد پروردگار شما كيست؟ نخواست وجود
خداى سبحان را كه آفريدگار همه عالم است انكار كند، و نيز اين سؤال وى انكار اينكه
خود او الهى دارد نيست، چون در قرآن كريم در سوره اعراف، آيه 127 مضمونى است كه
مىرساند خود فرعون نيز آلههاى داشته و آن اين است كه: درباريانش مىگويند
آيا موسى را به حال خود وا مىگذارى كه مقام تو و آلههات را به هيچ بگيرد؟ .
بلكه منظور او اين بوده كه بفهمد اله موسى و فرعون كيست؟ آيا غير
فرعون اله و ربى دارند؟ و اين همان معنايى است كه گفتيم از تغافل فرعون از دعوت آن
دو به خداى سبحان در اولين بار دعوتشان استفاده مىشد، پس فرعون چنين فرض كرده (و
لو فرض شخص متجاهل) كه موسى و برادرش او را به سوى بعضى آلهه غير خدا كه معمول در
آن روز بوده مىخوانند، لذا مىپرسد آن اله و رب كيست؟.
آرى در ميان وثنىها نيز رسم بوده كه هر كس از هر اله كه خوشش
مىآمده آن را اله خود مىگرفته و چه بسا كه در گرفتن اله تفنن مىكردند، وقتى از
يك اله سير مىشدند رب و
[1] من پروردگار بزرگتر شمايم. سوره نازعات، آيه 24.
[2] اگر غير از من معبودى بگيرى تو را از زندانيان خواهم كرد.
سوره شعراء، آيه 29.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 229