مكث به معناى لبث است، و آنست
از ايناس، به معناى ديدن و يا يافتن چيزى است كه در اصل از انس گرفته شده كه ضد
نفرت است، و به همين جهت در معناى ايناس گفتهاند ديدن چيزى است كه با آن انس
بگيرند، كه قهرا ديدن چنين چيزى ديدنى است قوى.
و كلمه قبس - با دو فتحه- به معناى شعله است كه به وسيله
نوك چوب يا مانند آن از آتشى ديگر گرفته شود، و كلمه هدى مصدر به
معناى اسم فاعل است، و يا مضاف اليه است براى مضاف حذف شده، و تقديرش ذا
هداية بوده، و على اى حال مراد كسى است كه هدايت به وجود او قائم باشد.
سياق آيه و آيات بعديش شهادت مىدهد بر اينكه اين جريان در مراجعت
موسى از مدين به سوى مصر اتفاق افتاده و اهلش نيز با او بوده، و اين واقعه
نزديكيهاى وادى طوى، در طور سينا، در شبى سرد و تاريك اتفاق افتاده، در حالى كه
راه را گم كرده بودند، چون آتش از دور ديده به نظرش رسيده كه كنار آن كسى هست كه
از او راه را بپرسد، و اگر نبود حد اقل از آن آتش قدرى بياورد، گرم شوند.
و در اينكه فرمود(فَقالَ
لِأَهْلِهِ امْكُثُوا) اشعار، و بلكه دلالت بر اين
است كه غير از همسرش كسان ديگر هم با او بودهاند، چون اگر نبود مىفرمود
قال لاهله امكثى- به همسرش گفت اينجا باش .
و از اينكه گفت:( إِنِّي آنَسْتُ
ناراً)- من آتشى به نظرم مىآيد با در نظر گرفتن اينكه كلام خود را
با ان تاكيد كرده، و نيز به ايناس تعبير كرده، فهميده مىشود كه آتش
را تنها او ديده، و ديگران نديدند، اين جمله نيز كه اول فرمود( إِذْ رَأى ناراً)- چون آتشى ديد
اين معنا را تاييد مىكند و نيز جمله (لَعَلِّي
آتِيكُمْ) شايد برايتان بياورم ... دلالت دارد بر اينكه در كلام چيزى
حذف شده، و تقدير آن اينجا باشيد تا به طرف آتش بروم، شايد برايتان از آن
پارهاى بياورم، و يا پيرامون آن كسى كه راه را بلد باشد ببينم، باشد كه با هدايتش
راه را پيدا كنيم بوده.
كلمه طوى اسم جلگهاى است كه در دامنه طور قرار دارد، و
همانجا است كه خداى سبحان آن را وادى مقدس ناميده، و اين نام و اين توصيف دليل بر
اين است كه چرا به موسى دستور داد كفشش را بكند، منظور احترام آن سرزمين بوده تا
با كفش لگد نشود، و اگر
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 190