نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 14 صفحه : 150
دشمنى و ضديت است، و همين شياطين از جمله
همان آلهه جنى ايشانند كه مايه عزت خود مىپنداشتند، و اگر اين آلهه ضد مشركين
نبودند به چيزى كه هلاكت و شقاوتشان در آن است دعوتشان نمىكردند.
پس آيه شريفه به منزله اين است كه گفته شود: اين آلهه كه مشركين آنها
را مايه عزت خود مىپنداشتند، ضد مشركين هستند، به دليل اينكه شيطانها كه يك دسته
از آلهه ايشانند ايشان را با تكان هر چه شديدتر به سوى چيزى تحريك مىكنند كه
هلاكت و شقاوتشان در آن است، و تازه همين شيطانها هم سر خود نيستند، بلكه هر چه
مىكنند به اذن خدا مىكنند، (و اين اذن همان است كه در آيه از آن به ارسال تعبير
شده) بنا بر اين اتصال اين آيه به ما قبل خود خيلى روشن است.
ولى صاحب تفسير روح المعانى اين آيه را مترتب بر مجموع آيات قبل،
يعنى از آيه(وَ يَقُولُ الْإِنْسانُ) تا
جمله(وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا) دانسته، و در توجيه كيفيت اتصال آن به ما قبل طول و تفصيل داده و
حرفهايى زده است كه هيچ فايدهاى در آن نيست، و با اين نظريه خود، سياق آيات و
اتصال ما بعد آيه مورد بحث را به ما قبل به كلى بر هم زده است[1].
[مراد از اينكه فرمود ما نفسها يا روزهاى زندگى آنان را مىشماريم
اين است كه اعمال آنان شمرده و ضبط مىشود]
(فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ
عَدًّا) كلمه عد به معناى شمردن است، و چون شمردن هر چيزى آن را
به آخر مىرساند و نابود مىكند، به اين عنايت، خداى تعالى در اين آيه خواسته است
بفرمايد: ما عمر ايشان را به آخر مىرسانيم و تا آخرين نفس مىشماريم، گويا
نفسهاى عمر ايشان را در نزد خود ذخيره كرده، و دانه دانه مىفرستد تا تمام شود، و
آن روزى است كه وعده عذابشان داده است.
و چون مدت بقاى آدمى، مدت آزمايش و امتحان او است، هم چنان كه آيه(إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها
لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا)[2]
اشاره به آن دارد، در نتيجه شمردن عمر در حقيقت شمردن اعمالى است كه در نامه عمر
نوشته مىشود، تا بدان وسيله بنيه زندگى جاودانه آخرت تمام شود، و در آن آنچه مايه
سعادت زندگى او در آنجا است، تا دانه آخر شمرده مىشود، كه چه نعمتهايى دارد، و چه
نقمتهايى، و همانطور كه ماندن جنين در رحم مادر، باعث تماميت خلقت جسم او مىشود،
ماندن آدمى هم در دنيا براى همين است كه