نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 505
و در جمله(حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا)
اختصار به حذف به كار رفته، و تقدير آن: فاعانوه بقوة و آتوه ما طلبه منهم
فبنى لهم السد و رفعه حتى اذا سوى بين الصدفين قال انفخوا- او را به قوه و نيرو
مدد كرده، و آنچه خواسته بود برايش آوردند، پس سد را برايشان بنا كرده بالا برد،
تا ميان دو كوه را پر كرد و گفت حالا در آن بدميد .
و ظاهرا جمله(قالَ
انْفُخُوا) از باب اعراض از متعلق فعل به خاطر دلالت بر خود فعل است. و مقصود
اين است كه دمهاى آهنگرى را بالاى سد نصب كنند، تا آهنهاى داخل سد را گرم
نمايند، و سرب ذوب شده را در لابلاى آن بريزند.
و در جمله(حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً
قالَ ...) حذف و ايجازى به كار رفته، و تقدير آن اين است كه: فنفخ حتى
اذا جعله نارا- دميد تا آنكه دميده شده را و يا آهن را آتش كرد بدين معنى
كه: آن را مانند آتش سرخ و داغ كرد. و بنا بر اين، عبارت آن را آتش
كرد از باب استعاره است.
(قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً)- يعنى براى من قطر بياوريد تا ذوب نموده روى آن بريزم و
لابلاى آن را پر كنم، تا سدى تو پر شود، و چيزى در آن نفوذ نكند.
كلمه اسطاع و استطاع به يك معنا است.
و ظهور به معناى علو و استيلاء است. و نقب به معناى سوراخ
كردن است. راغب در مفردات گفته: نقب در ديوار و پوست به منزله نقب در چوب است[1]، (يعنى نقب در سوراخ كردن ديوار و
پوست، و نقب در سوراخ كردن چوب به كار مىرود). ضميرهاى جمع به ياجوج و ماجوج
برمىگردد. در اين جمله نيز حذف و ايجاز به كار رفته و تقدير آن: فبنى السد
فما استطاع ياجوج و ماجوج ان يعلوه لارتفاعه و ما استطاعوا ان ينقبوه
لاستحكامه مىباشد، يعنى بعد از آنكه سد را ساخت ياجوج و ماجوج نتوانستند به
بالاى آن بروند، چون بلند بود، و نيز به سبب محكمى نتوانستند آن را سوراخ كنند.
(قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي
جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا)
كلمه دكاء از دك به معناى شدت كوبيدن است. و در اينجا
مصدر و به معناى اسم مفعول است. بعضى گفتهاند: مراد شتر دكاء يعنى
بىكوهان است، و اگر اين باشد آن وقت به طورى كه گفته شده استعارهاى از خرابى سد
خواهد بود.