نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 494
بدو راهش بنمايد. قضيه ماهى، نشانى ميان
موسى و خدا بود براى يافتن خضر كه داستانش را قرآن كريم آورده[1].
مؤلف: اين روايت با روايتى كه آن دو را برابر مىدانست مخالف است، و
لذا بايد حمل شود بر اينكه نوع علم آن دو مختلف بوده.
[چند روايت در مورد اينكه خداوند بعد از مرگ بنده صالح، جانشين او
در مال و اولاد او مىشود]
و در همان كتاب از ابى بصير از امام صادق (ع) آمده كه در ذيل
جمله فخشينا فرموده: ترسيد از اينكه آن پسرك بزرگ شود، و پدر و مادر
خود را به كفر دعوت كند و آن دو به خاطر شدت محبتى كه به وى داشتند دعوتش را
بپذيرند[2].
باز در آن كتاب از عثمان از مردى از امام صادق (ع) روايت كرده كه در
ذيل جمله (فَأَرَدْنا أَنْ يُبْدِلَهُما رَبُّهُما خَيْراً مِنْهُ زَكاةً
وَ أَقْرَبَ رُحْماً) فرموده: همين طور هم شد، زيرا
صاحب دخترى شدند كه آن دختر پيغمبرى زائيد[3].
مؤلف: در اكثر روايات آمده كه از آن دختر هفتاد پيغمبر- البته با
واسطه- به دنيا آمد.
و نيز در آن كتاب از اسحاق بن عمار روايت كرده كه گفت: من از امام
صادق (ع) شنيدم كه مىفرمود: خداوند به خاطر صلاح مردى مؤمن فرزند او را هم اصلاح
مىكند، و خاندان خودش و بلكه اطرافيانش را حفظ مىفرمايد. و در سايه كرامت خدا
مدام در حفظ خدا هستند. آن گاه به عنوان شاهد مثال داستان(لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ) را ذكر كرد و فرمود:
نمىبينى چگونه خدا صلاح پدر و مادر آن دو را با لطف و رحمت نسبت به
آن دو شكر گذاشت؟[4].
و در همان كتاب از مسعدة بن صدقه از جعفر بن محمد از پدرانش (ع)
روايت كرده كه رسول خدا 6 فرمود: خداوند، بعد از مرگ بنده صالح جانشين او در مال
و اولاد او مىشود، هر چند كه اهل و اولاد او اهل و اولاد بدى باشند، آن گاه اين
آيه را:(وَ كانَ أَبُوهُما صالِحاً) تا
به آخرش تلاوت فرمود[5].
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از جابر روايت كرده كه گفت:
رسول خدا 6 فرمود: خدا به خاطر صلاح آدمى، امر اولاد و اولاد اولاد و امر اهل
خانههاى پيرامون او را اصلاح مىكند، و ما دام كه در ميان آنان است ايشان را حفظ