نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 469
مشغول شدهاند متاعى است كه رونقش تا روزى
معين است، بنا بر اين، از ديدن تمتعات آنان به زندگى و بهرهمندىشان به آنچه كه
اشتهاء كنند دچار ناراحتى نشود، چون در ما وراى اين ظاهر يك باطنى است و در ما فوق
تسلط آنان بر مشتهيات، سلطنتى الهى قرار دارد.
پس، گويا يادآورى داستان موسى و عالم براى اشاره به اين است كه اين
حوادث و وقايعى هم كه بر وفق مراد اهل دنيا جريان مىيابد، تاويلى دارد كه به زودى
بر ايشان روشن خواهد شد، و آن وقتى است كه مقدر الهى به نهايت اجل خود برسد و خداى
اذن دهد تا از خواب غفلت چندين ساله بيدار شوند، و براى يك نشاة ديگرى غير نشاة
دنيا مبعوث گردند. در آن روز تاويل حوادث امروز روشن مىشود، آن وقت همانهايى كه
گفتار انبياء را هيچ مىانگاشتند مىگويند: عجب! رسولان پروردگار، سخن حق مىگفتند
و ما قبول نمىكرديم.
و اين موسى كه در اين داستان اسم برده شده همان موسى بن عمران، رسول
معظم خداى تعالى است كه بنا به روايات وارده از طرق شيعه و سنى يكى از انبياء
اولوا العزم و صاحب شريعت است.
بعضى[1] هم
گفتهاند: اين موسى غير موسى بن عمران بلكه يكى از نوادههاى يوسف بن يعقوب (ع)
بوده است، و اسمش موسى فرزند ميشا فرزند يوسف بوده، و خود از انبياى بنى اسرائيل
بوده است. و ليكن اين احتمال را يك نكته تضعيف مىكند، آن چنان كه ديگر نبايد بدان
وقعى نهاد، و آن نكته اين است كه قرآن كريم نام موسى را در حدود صد و سى و چند
مورد برده، و در همه آنها مقصودش موسى بن عمران بوده است، اگر در خصوص اين يك مورد
غير موسى بن عمران منظور بود، بايد قرينه مىآورد تا ذهن به جاى ديگرى منتقل
نگردد.
بعضى ديگر گفتهاند: داستانى است فرضى و تخيلى كه براى افاده اين غرض
تصوير شده كه كمال معرفت، آدمى را به سرچشمه حيات رسانيده از آب زندگى سيرابش
مىكند، و در نتيجه حياتى ابدى مىيابد كه دنبالش مرگ نيست، و سعادتى سرمدى به دست
مىآورد كه ما فوقش هيچ سعادتى نيست.
ليكن اين وجه جز با تقدير گرفتن درست نمىشود، و تقدير هم دليل
مىخواهد، و ظاهر كتاب عزيز مخالف آن است، و در آن هيچ خبرى از قضيه چشمه حيات
نيست، و جز