قرائت مشهور كلمه الولاية را با فتح واو قرائت كرده، و
بعضى[1] آن را به
كسره خواندهاند. از حيث معنا تفاوتى ندارد. بعضى[2]
گفتهاند: تفاوت دارد زيرا ولايت به فتحه واو به معناى نصرت و به كسره آن به معناى
سلطنت و قدرت است، ولى سخن وى ثابت نشده.
كلمه حق را بايد به كسره خواند تا صفت
اللَّه باشد. و كلمه ثواب به معناى مطلق اثر و نتيجه است، چه
نيك و چه بد چه كيفر و چه پاداش، و ليكن استعمالش در اجر نيك غلبه دارد. و
كلمه عقب به ضمه عين و سكون قاف و همچنين عقب به دو ضمه
به معناى سرانجام و عاقبت است.
مفسرين گفتهاند: اشاره به هنالك اشاره به معنايى است كه
از جمله(وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ)
استفاده مىشود، يعنى در اينجا كه بلاها از هر سو احاطه مىكند، و يا در اين هنگام
كه بلاها از هر سو احاطه مىكند ولايت تنها از آن خدا است. و ولايت در اينجا به
معناى نصرت است. پس معنا چنين مىشود: در اينجا و يا در اين هنگام كه همه اسباب از
كار مىافتد تنها ياور انسان خدا است.
و اين معنا هر چند در جاى خودش معنايى صحيح و حق است، و ليكن با غرضى
كه سياق آيات در مقام ايفاى آن است مناسب نيست، زيرا سياق آيات مورد بحث بيان اين
حقيقت است كه زمام تمامى امور به دست خدا است، و او است كه خالق و مدبر هر امرى
است، و غير از او هر چه هست جز سراب و وهم چيزى ديگرى نيست. و اگر خداى سبحان اين
سراب موهوم را در نظر آدميان زينت جلوه داده به منظور آزمايش ايشان است. افاده اين
معنا غرض آيات مورد بحث است. و اگر آن معنا كه مفسرين گفتهاند مورد نظر بود، بايد
به جاى توصيف خدا به حق در جمله(لِلَّهِ
الْحَقِّ) خدا را به قدرت و قوت و عزت و غلبه و امثال آن وصف مىكرد، نه به حق
كه در مقابل باطل است، و نيز اگر آن معنا مورد نظر بود ديگر محل مناسبى براى جمله(هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً) نبود.
حق مطلب- و خدا داناتر است- اين است كه: ولايت به معناى نصرت نيست،
بلكه به معناى مالكيت تدبير است كه معنايى عمومى است، و در تمامى مشتقات اين كلمه
جريان دارد كه بيانش در تفسير آيه(إِنَّما
وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ)[3]
گذشت.