نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 427
است (45).
مال و فرزندان زيور زندگى اين دنيا است و كارهاى شايسته نزد
پروردگارت ماندنى و داراى پاداشى بهتر و اميد آن بيشتر است (46).
بيان آيات [مثلى بيانگر حال دنيا طلبان كه به مالكيت كاذب خود دل
بستهاند]
اين آيات متضمن دو مثل است كه حقيقت ملكيت آدمى را نسبت به آنچه در
زندگى دنيا از اموال و اولاد- كه زخارف زندگىاند و زينتهاى فريب دهنده و سريع
الزوالاند و آدمى را از ياد پروردگارش غافل و مشغول مىسازند، و واهمه او را تا
حدى مجذوب خود مىسازد كه به جاى خدا به آنها ركون و اعتماد مىكند و به خيالش
مىقبولاند كه راستى مالك آنها است- بيان مىكند، و مىفهماند كه اين فكر جز وهم و
خيال چيز ديگرى نيست، به شهادت اينكه وقتى بلايى از ناحيه خداى سبحان آمد همه را
به باد فنا گرفته براى انسان چيزى جز خاطرهاى كه بعد از بيدارى از عالم رؤيا به
ياد مىماند، و جز آرزوهاى كاذب باقى نمىگذارد.
پس برگشت اين آيات به توضيح همان حقيقتى است كه خداى سبحان در آيه( إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَها) ...(صَعِيداً جُرُزاً ) بدان اشاره مىكند.
يعنى براى اين مردمى كه فرو رفته در زينت حيات دنيا شدهاند، و از
ذكر خدا روىگردان گشتهاند مثلى بزن تا برايشان روشن گردد كه دل جز به سراى خالى
از حقيقت ندادهاند، و آنچه كه بدان فريفته شدهاند خيالى بيش نيست و واقعيتى
ندارد.
بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند: مطلبى كه اين مثل متضمن است تنها يك مثل است كه ممكن است صرف فرض باشد،
و دلالت ندارد بر اينكه مثل مزبور يك واقعيت خارجى بوده است. ولى ديگران[2] گفتهاند كه مثل مذكور يك قضيه
واقعى است كه در خارج اتفاق افتاده، چون اصولا هر مثلى بايد واقعيتى خارجى داشته
باشد. و در خصوص اين مثل قصههاى مختلفى روايت شده كه متاسفانه به هيچ يك نمىتوان
اعتماد نمود، آنچه كه تدبر در سياق قصه دست مىدهد اين است كه دو باغ بوده و
منحصرا درختان آن دو انگور و خرما بوده