نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 428
و در بين آن دو، زراعت بوده و شواهد ديگر
تاييد مىكند كه قضيه يك قضيه خارجى بوده نه صرف فرض.
و اينكه فرمود:(جَنَّتَيْنِ مِنْ
أَعْنابٍ) يعنى از درخت مو، چون بسيار مىشود كه ميوه را بر درختش اطلاق
مىكنند (مثلا مىگويند من يك باغ زردآلو دارم و مقصود درخت زردآلو است).
و اينكه فرمود:(وَ حَفَفْناهُما
بِنَخْلٍ) يعنى ما درختهاى خرما را دور آن باغ قرار داديم. و اينكه فرمود:(وَ جَعَلْنا بَيْنَهُما زَرْعاً) يعنى ما ميان و فاصله دو باغ را زراعت قرار داديم، و به وسيله اين
زمينهاى زراعتى دو باغ مذكور به هم وصل مىشوند، و با يك نظام اداره مىشدند، و
مجموع اين دو باغ و زمينهايش هم ميوه صاحبش را تامين مىكرده و هم آذوقهاش را.
(كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها ...) كلمه اكل - به ضم دو حرف اول- به معناى ماكول است، و
مراد از آوردن ماكول آن، به ثمر نشاندن درختان آن دو، يعنى انگور و خرما، است.
(وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً)- ظلم در اينجا به معناى نقص است. و ضمير
منه به اكل برمىگردد، يعنى از خوردنى آن چيزى كم ننهاد(وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً) يعنى وسط آن دو باغ نهرى از آب كنديم كه به وسيله آن نهر باغها
آبيارى مىشدند، و از نزديكترين راه احتياجشان به آب برآورده مىشد و حاجت نبود
كه از راه دور آب بياورند.
(وَ كانَ لَهُ ثَمَرٌ)
ضمير در اين جمله به كلمه رجل برمىگردد. و مقصود از ثمر
انواع مال است، هم چنان كه در صحاح[1] آمده و از
قاموس[2] نقل شده
است. و بعضى[3] گفتهاند
ضمير به نخل بر مىگردد، و ثمر هم ثمر نخل است. و بعضى[4]
گفتهاند: منظور اين است كه آن مرد علاوه بر داشتن اين دو باغ، ثمر زيادى نيز
داشت. و ليكن از همه اين چند معنا، معناى اول موجهتر است، و از آن گذشته معناى
دوم. ممكن هم هست كه مراد از آوردن دو بهشت ميوه خود را بدون اينكه ظلم
كند اين باشد كه درختان به حدى از رشد و نمو رسيده بودند كه ديگر اوان ميوه
آوردنشان شده بود (و به اصطلاح به بار نشسته بود). و نيز ممكن است مقصود از جمله