نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 332
خدا است كه از آيات قبلى استفاده مىشد. و
معناى آيه چنين است: مثل اينكه بوى اين مىآيد كه از شدت اندوه بر اعراض كفار از
قرآن و انصرافشان از شنيدن دعوتت، خودت را از بين ببرى.
البته ما مساله اعراض و انصراف را از كلمه آثار در
آورديم كه خود استعاره است.
[هدف از خلق زينت بر روى زمين آزمايش انسانها و تميز نيك و بد بر
اساس اعتقاد و عمل است]
كلمه زينت به معناى هر امر زيبايى است كه وقتى منضم به
چيزى شود، جمالى به او مىبخشد به طورى كه رغبت هر كسى را به سوى آن جلب مىكند. و
كلمه صعيد به معناى قشر زمين است و كلمه جرز به طورى كه
مجمع البيان گفته، زمينى است كه گياه نروياند، گويى تخم گياهان را مىخورد[1].
در اين دو آيه، بيان عجيبى در حقيقت زندگى بشر در زمين ايراد شده، و
آن اين است كه نفوس انسانى- كه در اصل جوهرى است علوى و شريف- هرگز مايل نبوده كه
به زمين دل ببندد و در آنجا زندگى كند، ولى عنايت خداوند تبارك و تعالى چنين تقدير
كرده كه كمال و سعادت جاودانه او از راه اعتقاد و عمل حق تامين گردد، به همين جهت
تقدير خود را از اين راه به كار بسته كه او را در موقف اعتقاد و عمل نهاده، به محك
تصفيه و تطهيرش برساند و تا مدتى مقدر در زمينش اسكان داده ميان او و آنچه كه در
زمين هست علقه و جذبهاى برقرار كند و دلش به سوى مال و اولاد و جاه و مقام شيفته
گردد. اين معنا را از اين جاى آيه استفاده كرديم كه مىفرمايد: آنچه در زمين هست
ما زينت زمين قرارش داديم. و زينت بودن ماديات فرع بر اين است كه در دل بشر و در
نظر او محبوب باشد، و دل او به آنها بستگى و تعلق يافته در نتيجه سكونت و آرامش
يابد.
آن گاه وقتى آن مدت معين كه خدا براى سكونتشان در زمين مقرر كرده به
سر آمد، و يا به عبارتى آن آزمايشى كه خدا مىخواست از فرد فرد آنان به عمل آورد و
تحقق يافت، خداوند آن علاقه را از بين آنها و ماديات محو نموده آن جمال و زينت و
زيبايى كه زمين را از آن مىگيرد، و زمين به صورت خاكى خشك و بىگياه مىشود، آن
سرسبزى و طراوت را از آن سلب مىكند، و نداى رحيل و كوس كوچ را براى اهلش مىكوبد،
از اين آشيانه بيرون مىروند، در حالى كه چون روز تولدشان منفرد و تنها هستند.
اين سنت خداى تعالى در خلقت بشر و اسكانش در زمين و زينت دادن زمين و
لذائذ