نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 231
كتاب امتها است ولى در آيه مورد بحث كتاب
فرد فرد اشخاص است كه به دستشان داده مىشود، آرى ظاهر(فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ) همين است.
و از جمله اقوال[1] يكى اين
است كه: مراد از امام مادران است- كه امام را جمع ام بگيريم- به دليل
اينكه در روايت آمده روز قيامت مردم را به اسم مادران صدا مىزنند پس معناى آيه
اين است كه روزى كه مردم را به اسم مادرانشان صدا مىزنيم.
اشكال اين وجه اين است كه با لفظ آيه جور نمىآيد، زيرا در آيه
فرموده: مىخوانيم هر مردمى را با امامشان و نفرموده مىخوانيم
مردم را با امامشان و يا مىخوانيم هر انسانى را با مادرش و اگر
واقعا منظور از امام مادران بودند جا داشت به يكى از دو تعبير آخرى فرموده باشد، و
آن روايتى هم كه گفتند بر طبق اين وجه هست به فرض كه صحيح باشد و قبولش كنيم تازه
يك روايت مستقلى است كه ربطى به تفسير آيه ندارد.
علاوه بر اين، جمع بستن ام (مادر) به امام خود لغت نادرى
است كه كلام خداى را بر چنين معناى نادر حمل نبايد كرد، و زمخشرى هم در كشاف اين
قول را از بدعتهاى تفاسير دانسته است[2].
و از آن جمله اين است كه گفتهاند مراد از امام كسى است
كه به او اقتداء شود، چه عاقل باشد و چه غير عاقل چه حق و چه باطل، بنا بر اين
قول، انبياء و اولياء و شيطان و رؤساى ضلالت و خود اديان حق و باطل و كتب آسمانى و
كتب ضلال و سنتهاى اجتماعى از خوب و بد همه امامند، بنا بر اين وجه شايد دعوت هر
مردمى با امامشان كنايه از اين باشد كه هر تابعى در روز قيامت ملازم متبوع، خويش
است و باء بامامهم براى مصاحبه است.
اشكال اين وجه همان اشكالى است كه به قول گذشته- كه مىگفت: (مراد
از امام حق پيغمبر است و مراد از امام باطل شيطان)-
كرديم، آرى در آنجا گفتيم وقتى خود قرآن در اين كلمه عرف خاصى دارد نمىتوانيم حمل
بر معناى عرفى و لغوى كنيم، قرآن امام را در طرف هدايت، عبارت مىداند از كسى كه
به امر خدا هدايت مىكند، و در طرف ضلالت مقتدا و پيشواى گمراهان قرار مىگيرد،
ممكن هم هست بگوئيم: باء در بامامهم باء آلت است، و معناى
آن اين است كه روزى كه هر طائفهاى به وسيله امامش