نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 229
غير اينها از آيات بسيارى ديگر استفاده
مىشود كه اهل ضلال هيچوقت از اوليايشان جدا نمىشوند، و لازمه اين سخن آن است كه
روز قيامت ايشان به اتفاق پيشوايان خود فرا خوانده مىشوند.
علاوه بر اين كلمه بامامهم مطلق است، و مقيد به امام حق
كه خدا او را هادى به امر خود قرارش داده باشد نشده، و مقتداى ضلالت عين مقتداى
هدايت امام خوانده شده و سياق ذيل آيه و آيه دومى هم مشعر بر اين است كه امامى كه
روز قيامت خوانده مىشود آن كسى است كه مردم او را امام خود گرفته باشند و به او
اقتداء كرده باشند. نه آن كس كه خداوند به امامتش برگزيده باشد، و براى هدايت به
امرش انتخاب كرده باشد، چه اينكه مردم هم او را پيروى كرده باشند و يا كنارش زده
باشند.
پس ظاهر اين مىشود كه مراد از امام هر طائفه، آن كسى است كه مردم به
پيشواييش تن در داده باشند، حال چه اينكه امام حق باشد و چه امام باطل.
و چنين نيست كه بعضى پنداشتهاند كه روز قيامت مردم به اسم امامشان
خوانده شوند، مثلا گفته شود اى امت ابراهيم و اى آل فرعون
و اى آل فلان ، براى اينكه اين معنا با ظاهر آيه نمىسازد، آيه شريفه
نتيجه و فرع جمله(نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ) را، اين دو جمله: يعنى جمله(فَمَنْ
أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ) و جمله(وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى ...) قرار داده، و اگر دعوت به امام معنايش آن باشد نتيجه بودن آن دو
جمله فرع براى جمله دعوت به امام روشن نيست، چه ربطى هست ميان اينكه مردم را به
اسم امامشان بخوانند، و ميان به دست راست دادن نامه عمل، و يا به كورى در دنيا و
آخرت. به خلاف اينكه مراد از دعوت را- به طورى كه از سياق برمىآيد
احضار بگيريم كه هر طائفهاى با پيشواى خودشان احضار شده و هر كه به امام حقى
اقتداء كرده و نامه عملش را به دست راستش مىدهند، و هر كه از معرفت امام حق در
دنيا كور بوده، در آنجا هم كور خواهد بود، اين آن معنايى است كه از تدبر و دقت در
آيه به دست مىآيد.
[اقوال و وجوه مختلف در باره مراد از امام در جمله
فوق]
البته مفسرين در تفسير امام در آيه مورد بحث نظرات
مختلفى دارند.
بعضى[1] گفتهاند
كه مراد از امام كتابى است كه از آن پيروى شده است، مانند تورات،
انجيل و قرآن، روز قيامت مردم به اسم كتابشان خوانده شوند مثلا گفته مىشود: اى