نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 210
آن اشاره به اين معنا كرده كه اين هدايت و
ضلالتى كه مورد بحث بود در آخرت نيز ملازم انسان است، و نشاه آخرت مطابق نشاه دنيا
است، هر كه در دنيا بينا باشد در آخرت هم بينا است و هر كه در اينجا كور باشد آنجا
هم كور و بلكه گمراهتر است.
كلمه يزجى از ازجاء است كه به قول صاحب مجمع به معناى
سوق دادن چيزى است از حالى به حالى ديگر[1]،
پس مراد از آن، در اينجا به راه انداختن كشتيها در دريا به وسيله باد و امثال آن و
روان و نرم ساختن آب است، چون اگر خداوند آب را تر و مايع خلق نمىكرد، ديگر
كشتيها نمىتوانستند در درياها به حركت در آيند، كلمه فلك جمع
فلكه است، كه به معناى كشتى است.
و طلب رزق را از اين جهت ابتغاء الفضل طلب
زيادى خوانده كه رزق فضل وجودى از خداى تعالى است، چه شخص جواد غالبا آنچه
را كه ما زاد بر مقدار احتياج خودش باشد به ديگران مىدهد، و فضل هر چيز زيادى و
باقى مانده آن را گويند و حرف من ابتدائيه است و چه بسا گفته شود كه
تبعيضيه است، و در ذيل آيه، حكم آيه را با رحمت خدايى تعليل مىكند، و معناى آيه
روشن است، و آيه مقدمه آيه بعدى است.
[انسان چه در ضراء كه خدا را مىخواند و چه در
سراء كه از خدا اعراض مىكند بالفطره متوجه خدا است]
كلمه ضر به معناى سختى و گرفتارى است، و مس ضر در دريا
عبارت از مشرف شدن به غرق است، كه به خاطر طوفانى شدن دريا پيش مىآيد.
و مراد از ضلال در جمله(ضَلَّ مَنْ تَدْعُونَ إِلَّا إِيَّاهُ)
بطورى كه گفتهاند محو شدن از خاطرهها است نه گم كردن راه، بعضى هم گفتهاند به
معناى از دست دادن است، وقتى گفته مىشود ضل عن فلان كذا معنايش اين
است كه فلان چيز از دست فلانى رفت، و به هر حال برگشت هر دو معنا به يك چيز است، و
آن فراموشى است.
و مراد از دعا طلب كردن و درخواست است، نه دعاى عبادت، و
به همين جهت جمله من تدعون هم شامل اله حق مىشود، و هم آلهه باطل كه
مشركين از آنها درخواست مىكنند، و استثناء الا استثناء متصل است، و
معناى آيه اين است كه وقتى در دريا كارتان به سختى كشيد و بيچاره شديد و نزديك شد
غرق شويد آن وقت ديگر همه خدايان خود را كه همواره از آنها حاجت مىخواستيد فراموش
مىكنيد، جز خداى تعالى را.