نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 200
هم چنان كه در محاورات روزمره به مخالف خود
مىگوئيم برو و هر چه از دستت بر مىآيد كوتاهى مكن.
بعضى[1] ديگر
گفتهاند: امر برو امر حقيقى است، و عبارت اخراى(فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ) است، و كلمه موفور به معناى كامل است، و جزاى موفور آن جزائى است كه
چيزى از آن ذخيره نگردد و همهاش داده شود، و معناى آيه روشن است.
(وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ
أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ ...)
استفزز به معناى هل دادن به آرامى و به سرعت است، و جلب به طورى
كه در مجمع[2] گفته سوق
دادن به وسيله سائق است، و جلبه به معناى صوت است، و در مفردات گفته
كه اصل جلب و ثلاثى مجرد آن به معناى سوق دادن چيزى است، وقتى گفته
مىشود فلانى را جلب كردم معنايش اين است كه او را كشاندم، هم چنان كه شاعر عرب هم
گفته: و قد يجلب الشيء البعيد الجواب- گاه مىشود كه جواب چيز دورى را هم
جلب مىكند ولى اگر به باب افعال برود، و گفته شود اجلبت عليه معنايش
اين مىشود كه از روى قهر بر سرش فرياد زدم، هم چنان كه در قرآن آمده(وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ)[3].
و كلمه خيل به طورى كه گفته شده به معناى اسبان است، و
از اين ماده كلمهاى كه به معناى يك اسب باشد نيامده، ولى گاهى مجازا به اسب سوار
هم اطلاق مىشود.
و كلمه رجل - به فتح راء و كسر جيم- به معناى راجل
پياده است هم چنان كه حذر و حاذر و كمل و كامل به
يك معنا است، و رجل مقابل راكب سواره است، و ظاهر مقابله رجل با خيل
اين است كه مراد از آن پياده نظام باشد.
پس معناى آيه شريفه اين مىشود كه با آوازت از ذريه آدم هر كه را كه
مىتوانى گمراه و به معصيت وادار بكن، كه البته به حكم آيات سوره حجر كسانى خواهند
بود كه ابليس را دوست داشته و پيرويش كنند، و گويا استفزاز با آواز
كنايه از خوار كردن آنان با وسوسههاى باطل و خالى از حقيقت است، و اينكه وضع
شيطان و پيروانش وضع چوپان و رمه را دارد كه با يك صدا به راه مىافتند، و با
صدايى ديگر مىايستند و معلوم است كه اين صداها آوازهايى بىمعنى است.
و اينكه فرمود:(وَ أَجْلِبْ
عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ) معنايش اين است كه
براى به راه