[ياد آورى داستان سجده نكردن ابليس بر آدم 7 و آغاز
عصيان و اغواى او]
در اين آيه شريفه يادآورى ديگرى است براى رسول خدا 6 و آن داستان
ابليس و ماجرايى است كه ميان او و خداى سبحان اتفاق افتاد، آن موقعى كه امر خدا به
سجده به آدم را عصيان ورزيد تا نسبت به وضع مردم خيلى ناراحت نشود و بداند كه جنس
بشر از ازل همين طور بوده كه اوامر خداى را سبك شمرده و در برابر حق سرپيچى و
استكبار مىورزند، و اعتنايى به آيات خدا نمىكنند، و از اين به بعد هم همواره
چنين خواهد بود، بياد آور كه چگونه ابليس قسم خورد كه گريبان ذريه آدم را بگيرد، و
خدا هم او را بر كسانى كه اطاعتش كنند مسلط فرمود، و احدى از پيروان دعوت او و
دعوت سواران و پيادگان از لشگر او را استثناء نكرد، و كسانى را استثناء كرد كه از
بندگان مخلص خدا باشند.
بنا بر اين معناى آيه چنين مىشود: به ياد آر زمانى را كه پروردگارت
به ملائكه گفت:
بر آدم سجده كنيد، همه سجده كردند مگر ابليس، در اينجا مثل اينكه كسى
پرسيده باشد:
خوب ابليس چكار كرد و يا چه گفت؟ در جوابش فرمود: امر خداى را نادرست
تلقى كرده و گفت: آيا من سجده كنم؟- اين استفهام را انكارى گويند- در برابر كسى كه
او را از گل آفريدى با اينكه مرا از آتش خلق كردهاى كه شرافت آتش بيشتر از گل
است.
و بطورى كه ملاحظه مىكنيد در آيه شريفه مطالبى به منظور اختصار حذف
شده، چون سياق اقتضاى اين اختصار را داشت، زيرا مقصود بيان علل و عواملى است كه
باعث شد ظلم و فساد بنى آدم استمرار و دوام يابد و نسلش برچيده نگردد، و در اين
باره نخست اين را فرمود كه اولين بشر به آيات و معجزات اقتراحى خودش ايمان نياورد،
آخرين هم پيرو همان اوليناند، و ايمان نخواهند آورد، و سپس به پيغمبر گرامى خود
ياد آور شد كه در اين ميان فتنهها در كار است، كه به زودى ظهور نموده و امت اسلام
را در بوته امتحان خود داغ مىكند، آن گاه داستان آدم و ابليس را خاطر نشان
مىفرمايد كه ابليس سوگند خورد ذريه آدم را گمراه سازد، و از خدا درخواست كرد كه
او را بر كردهاش مسلط سازد، پس خيلى بعيد نيست كه اكثر مردم به سوى راه ضلالت
گرائيده و در ظلم و طغيان و اعراض از آيات خدا غوطهور گردند، چون از يك سو
فتنههاى الهى احاطهشان كرده و از سوى ديگر شيطان با قشون سواره و پيادهاش
محاصرهشان نموده است.