responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 169

و در همان كتاب از ابو هريره و جابر انصارى و ابن عباس و ابى بن كعب و امام زين العابدين (ع) روايت كرده كه رسول خدا وقتى در مدينه به خطبه مى‌ايستاد به يكى از ستونهاى مسجد تكيه مى‌كرد، و چون برايش منبر ساختند و حضرت براى اولين بار بالاى منبر رفت همه شنيدند كه آن ستون به ناله درآمد، همانطور كه شتر فرياد مى‌زند، و چون دوباره نزد ستون آمد و دست به او كشيد عين بچه‌اى كه از گريه ساكت شود ناله كرد[1].

[توضيحى در مورد تسبيح محسوس برخى موجودات كه در پاره‌اى روايات نقل شده است‌]

مؤلف: روايات در تسبيح موجودات با همه اختلافى كه در انواع آنها هست بسيار زياد آمده، و شايد امر اينگونه روايات براى بعضى مشتبه شده باشد، و خيال كرده باشند كه تسبيح نامبرده براى تمامى موجودات از قبيل لفظ و صوت است، آن گاه پنداشته‌اند كه هر موجودى براى خود لغتى و واژه‌اى دارد كه هر كلمه‌اش براى معنايى وضع شده، نظير انسان كه براى كشف منويات خود لغاتى درست كرده است، چيزى كه هست حواس ما زبان حيوانات و ساير موجودات را درك نمى‌كند، ليكن اين پندار اشتباه است.

آنچه از بحث قبلى به دست آمد اين بود كه موجودات همه تسبيح دارند، و تسبيح آنها كلام هم هست و به حقيقت هم كلام است نه به مجاز و كلام موجودات عبارت است از پاك دانستن و مقدس شمردن خداى عز و جل از احتياج و نقص به اين طريق كه احتياج و نقص ذات و صفات و افعال خود را نشان مى‌دهند تا همه پى ببرند كه پروردگار عالم چنين نيست و منزه است، و چون اين كار را از روى علم هم مى‌كنند لذا عمل ايشان عين كلام خواهد بود.

پس اين روايات هم كه مى‌گويد: سنگريزه در دست رسول خدا 6 تسبيح كرد و ما شنيديم يا آنكه داوود شنيد كه كوه‌ها و مرغان با او تسبيح مى‌گويند، يا روايات شبيه به آن همه صحيح است، و صدايى كه مى‌شنيدند به ادراك باطنى بود كه تسبيح واقعى و حقيقت معناى آن را از طريق باطن درك مى‌كردند، و حس هم چيزى نظير آن و مناسب با آن را حكايت مى‌كرده گوش هم الفاظ و كلماتى كه اين معنا را برساند احساس مى‌نموده.

نظير اين معنا گذشت كه گفتيم معناى مجرده در عالم خواب به صورت اشكالى مناسب خود و مالوف با ذهن صاحب خواب در مى‌آيد، مثلا حقيقت يعقوب و خاندانش در خوابى كه يوسف ديد به صورت آفتاب و ماه و يازده ستاره درآمد، و همچنين ساير خوابهايى كه خداوند در سوره يوسف نقل كرده كه بحث آنها گذشت.


[1] مناقب، ج 1، ص 90.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 13  صفحه : 169
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست