نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 155
بيامرزد، اين دو وصف يعنى حلم
و غفران دلالت بر منزه بودن خداى تعالى از هر نقص مىكند، زيرا
لازمه حلم اين است كه از فوت هدفى نهراسد، و لازمه آمرزش اين است كه
از آمرزيدن و صرفنظر كردن و در عوض افاضه رحمت نمودن ضررى نبيند، پس ملك و ربوبيت
او، نقص و زوال پذير نيست.
بعضى[1] در معناى
جمله آخر آيه گفتهاند كه اشاره است به اين كه: انسان چون در فهم اين تسبيح (كه
تمامى موجودات دائما مشغول آنند و حتى خودش هم به جميع اركان وجودش دائما مشغول آن
است) قصور مىورزد، خطاكار است، و در اين خطا سزاوار مؤاخذه است، اما خداى سبحان
چون حليم و غفور است، در مؤاخذه وى شتاب نمىكند، و نسبت به هر كه بخواهد صرفنظر
مىنمايد.
و اين توجيه خوبى است و لازمهاش اين است كه انسان بتواند تسبيح
موجودات- از خودش و غير خودش- را بشنود و درك كند، و درك آن برايش محال نباشد، و
شايد ان شاء اللَّه در جاى مناسب اين حقيقت را بيان نموده و شرح و بسط بيشترى
بدهيم.
از اينكه حجاب را به وصف مستور توصيف نموده،
مىرساند كه حجاب مزبور حجابى است كه به چشم نمىآيد، به خلاف ساير حجابهاى معمولى
كه با آن چيزى را از چيز ديگر پنهان مىكنند، و معلوم مىشود كه اين حجاب حجاب
معنوى است كه خداوند ميان رسول خدا 6 (از اين جهت كه خواننده قرآن و حامل آن
است) و ميان مشركين (كه ايمان به روز جزا ندارند) افكنده و او را از ايشان پنهان
مىنموده و در نتيجه نمىتوانستند حقيقت آنچه كه از معارف قرآن نزد وى است بفهمند
و بدان ايمان آورند، و يا اذعان كنند كه او به راستى فرستاده خداست كه به حق به
سوى ايشان فرستاده شده، و از همين جهت وقتى اسم خداى يگانه را مىآورد از او اعراض
مىكنند، و در انكار معاد پافشارى نموده و او را مردى جادو شده مىخوانند، آيات
بعدى هم اين معنا را تاييد مىكنند.
و اگر مشركين را چنين وصف كرده كه(لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ) جهتش اين است كه انكارشان
نسبت به آخرت جايى براى ايمان به خداى يگانه و رسالت پيغمبران باقى نمىگذارد، آرى
كفر به معاد مستلزم كفر به همه اصول دين است، و علاوه بر اين جمله مذكور خاصيت
ديگرى هم دارد و آن اين است كه زمينه را براى آيه بعد كه مساله انكار بعث و قيامت