نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 116
كند، ولى اتفاقا خلاف آن از آب در آمده و
كار نيكى انجام شود، چنين كسى در ارادهاش مخطى و در عملش
مصيب است، و او را براى اراده عمل زشت مذمت كرده و عمل نيكش را ستايش
نمىكنند.
و خلاصه سخن آنكه اگر كسى چيزى را اراده كند و خلاف آن را انجام دهد
مىگويند اخطا و اگر همان چيزى را كه اراده كرده، انجام دهد
مىگويند اصاب گاهى هم به كسى كه كار بدى كرده و يا اراده بدى كرده
مىگويند اخطا و تعبير معروف اصاب الخطا و اخطا الصواب و اصاب
الصواب و اخطا الخطا از همين باب است، و اين لفظ مشتركى است كه بطورى كه
ملاحظه مىكنيد مردد ميان چند معنا است، و اين بر عهده دانشمند اهل تحقيق است كه
در هر مورد كاملا جستجو نموده و معناى اين كلمه را معلوم نمايد[1].
[نهى از فرزند كشى (چه دختر و چه پسر) از بيم فقر و گرسنگى كه در
عرب رسم بوده]
و در آيه شريفه از كشتن اولاد به جهت ترس از فقر و احتياج، شديدا نهى
شده است و جمله(نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِيَّاكُمْ) تعليل همان نهى و در مقام مقدمه چينى براى جمله بعدى است كه فرمود:(إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً).
و معناى آيه اين است كه فرزندان خود را از ترس اين كه مبادا دچار فقر
و هلاكت شويد و به خاطر ايشان تن به ذلت گدايى دهيد به قتل نرسانيد، و دختران خود
را از ترس اينكه گرفتار داماد ناجورى شويد و يا به جهتهاى ديگرى مايه آبروريزى
شما شود مكشيد زيرا اين شما نيستيد كه روزى اولادتان را مىدهيد، تا در هنگام فقر
و تنگدستى ديگر نتوانيد روزى ايشان را برسانيد، بلكه مائيم كه هم ايشان و هم شما
را روزى مىدهيم، آرى كشتن فرزندان خطايى است بزرگ.
مساله نهى از فرزندكشى در قرآن كريم مكرر آمده، و اين عمل شنيع در
حالى كه يكى از مصاديق آدمكشى است، چرا فقط اين مصداق ذكر گرديده؟ مىتوان گفت كه
چون فرزندكشى از زشتترين مصاديق شقاوت و سنگدلى است و جهت ديگرش هم اين است كه
اعراب در سرزمينى زندگى مىكردند كه بسيار دچار قحطى مىشد، و از همين جهت همين كه
نشانههاى قحطى را مىديدند اول كارى كه مىكردند به اصطلاح براى حفظ آبرو و عزت و
احترام خود!! فرزندان خود را مىكشتند.
و در كشاف گفته: مقصود از فرزندكشى همان دختركشى است كه در عرب
مرسوم