نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 13 صفحه : 115
تفريط در انفاق نهى مىكرد.
و معنايش اين است كه اين دأب و سنت پروردگار است كه بر هر كس بخواهد
روزى دهد فراخ و گشايش دهد و براى هر كه نخواهد، تنگ بگيرد و سنت او چنين نيست كه
بىحساب و بىاندازه فراخ سازد و يا بكلى قطع كند، آرى او مصلحت بندگان را رعايت
مىكند، چرا كه او به حال بندگان خود خبير و بينا است، تو نيز سزاوار است چنين كنى
و متخلق به اخلاق خدا گردى و راه وسط و اعتدال را پيش گرفته از افراط و تفريط
بپرهيزى.
بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند كه آيه مورد بحث، آيه قبل را بدين نحو تعليل مىكند كه بسط
رزق و قبض آن كار خداست، و تو نبايد چنين كارى كنى، چرا كه اين
كار از شؤون الوهيت و مختص به ذات پروردگار است، و اما تو بايد ميانهروى كنى بدون
اين كه از راه اعتدال به سوى افراط و يا تفريط بگرايى.
بعضى ديگر در معناى تعليل مذكور حرفهاى ديگرى زدهاند كه وجوهى بعيد
از اعتبار است.
املاق به معناى فقر و ندارى است، و در مفردات گفته است
كه خطاة به معناى انحراف از جهت است و اين چند قسم تصور مىشود:
1- تصميم به كارى بگيرد كه اراده و انجامش شايسته نيست و بلكه زشت
مىباشد، خلاصه تصميم و اراده خطاء باشد، و اين بارزترين مصداق خطاء است كه آدمى
بدان مرتكب شده و دچار مىگردد. و در تعبير چنين خطايى گفته مىشود: خطأ
يخطا و خطا و آيات زير به همين معنا است(إِنَّ قَتْلَهُمْ كانَ خِطْأً كَبِيراً) و(وَ إِنْ كُنَّا لَخاطِئِينَ).
2- قسم ديگر خطاء اين است كه: آدمى كارى را اراده كند كه انجامش
خوبست، و ليكن آن طور كه مىخواسته انجام نشده باشد، و بر خلاف ارادهاش از آب
درآيد، در تعبير اينگونه خطاء مىگويند: اخطا اخطاء و آن شخص را
مىگويند مخطئ ، پس چنين كسى در ارادهاش اشتباه نكرده عملش هم خطاء
نبوده، ليكن خطاء از آب در آمده، در آيه شريفه(وَ مَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ)
اين معنى مقصود است.
3- قسم بعدى خطاء، آنست كه مانند قسم اول در اراده خطاء شود و
ناشايسته را اراده