(وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا
تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً).
دست به گردن بستن كنايه است از خرج نكردن و خسيس بودن و
خوددارى از بخشش نمودن، درست مقابل بسط يد است كه كنايه از بذل و بخشش
مىباشد و اين كه هر چه به دستش آيد از دست خود فرو بريزد، بطورى كه هيچ چيز براى
خود باقى نمىگذارد، مانند كسى كه كاملا دست خود را در مقابل باران گشوده و حتى
قطرهاى از آن در دست وى باقى نمىماند، و اين تعبير بليغترين و رساترين تعبير در
مورد نهى از افراط و تفريط در انفاق است.
و جمله (فَتَقْعُدَ مَلُوماً
مَحْسُوراً) فرع جمله(وَ لا تَبْسُطْها
...) است، و كلمه محسورا از ماده حسر است كه به
معناى انقطاع و يا عريان شدن است و در اين آيه اين معنا را مىرساند كه دست خويش
تا به آخر مگشاى و بيش از حد دست و دلباز نباش كه ممكن است روزى زانوى غم بغل كرده
و دستت از همه جا بريده شود و ديگر نتوانى خود را در اجتماع ظاهر ساخته و با مردم
معاشرت كنى.
بعضى[2] گفتهاند
كه جمله(فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً) متفرع است بر هر دو جمله ((وَ لا
تَجْعَلْ يَدَكَ ...) و(وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ)) نه تنها به جمله
آخرى(وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ) و
معنايش اين است كه اگر از خرج كردن خوددارى كنى و بخل بورزى سرانجام ملامت و مذمت
شده و در گوشهاى خواهى نشست، و اگر زياده روى كنى حسرت خورده و مغموم و پشيمان
خواهى شد.
اشكال اين حرف اين است كه معلوم نيست جمله(وَ لا تَبْسُطْها ...) در مقام نهى از تبذير و
اسراف باشد، و حتى معلوم نيست دادن تمامى اموال در راه خدا اسراف باشد، هر چند كه
با همين آيه از آن نهى شده باشد، زيرا قبلا هم گفتيم كه در مفهوم
تبذير ، افساد نهفته است و اسراف در راه خدا افساد نيست، و معنى
ندارد كه چنين عملى كه نه خودش فاسد مىشود و نه چيزى را فاسد مىكند حسرت و اندوه
در پى داشته باشد.