نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 59
موجودات جهان برقرار
است، و با بودن آن ارتباط، غرض حاصل مىشود با نبود يك نوع از آن موجودات، يعنى
نوع بشر آن ارتباط جمعى از بين مىرود، و روشنتر اينكه: اگر فرض كنيم، بشر را از
بين مىبرد ولى زمين و آسمان را هم چنان باقى مىگذاشت، تازه باطل و لعب ديگرى را
مرتكب شده بود، چون گفتيم يك يك موجودات در نظام جمعى و تحصيل غرض از آن، مدخليت
دارند، پس اگر بشر را از بين مىبرد بايد بشرى ديگر جايگزين آن بكند.
و به عبارت ديگر،
وقتى باطل در كارهاى خدا راه نداشت، ديگر فرقى ميان اين باطل و آن باطل نيست هم
چنان كه از بين بردن همه خلق، بدون غرض و نتيجه باطل است، از بين بردن انسان به
تنهايى و نياوردن انسانى ديگر به جاى آن نيز يك نوع باطل ديگرى است، پس اگر بخواهد
غناى خود را برساند، بايد بشرى را از بين برده و بشر ديگرى به جايش بياورد، و اين
همان حقيقتى است كه آيه شريفه در مقام فهماندن آن است (دقت فرمائيد).
[معناى
جمله: (وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً) ]
(وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً ...).
بروز به معناى بيرون شدن به سوى براز - به فتح باء- است كه به
معناى فضا است، وقتى گفته مىشود: برز اليه معنايش اين است كه به سوى
او بيرون شد بطورى كه ميان او و طرف مقابل هيچ مانعى وجود نداشت، مبارزه و براز
هم، كه بيرون شدن سپاهى از صف لشكر خود، در برابر دشمن هماوردش است، از همين باب است.
كلمه
تبع - به فتح تاء و باء- جمع تابع است، مانند خدم كه جمع خادم
است. بعضى[1] گفتهاند:
اسم جمع است. و بعضى[2] گفتهاند:
مصدرى است كه مبالغه را مىرساند. و كلمه مغنون اسم فاعل از اغناء
است، و همانطور كه گفته شد:[3] به
معناى افادهاى است كه معناى دفع را هم متضمن باشد و به همين جهت با حرف
عن متعدى شده و دو كلمه جزع و صبر دو واژه مقابل
يكديگرند، و محيص اسم مكان از حاص- يحيص- حيصا و حيوصا
است و به طورى كه مجمع البيان گفته: رهايى يافتن از مكروه و ناراحتى است، بنا بر
اين، محيص، عبارت از مكان رهايى از شدت و مكروه است.[4]
و معناى جمله(وَ بَرَزُوا لِلَّهِ جَمِيعاً) اين است كه: براى
خدا طورى ظاهر مىشوند كه