اين جمله
تفريع بر معنايى است كه از مثل قبلى به دست مىآيد و تقدير آن چنين است:
وقتى حال اين چنين است كه در كفران رزق فراوان، عذاب و در تكذيب دعوت انبياء،
مجازات است پس از آنچه خدا روزيتان كرده بخوريد در حالى كه حلال و طيب باشد، يعنى
شما ممنوع از آن نيستيد، بدون دلواپسى بخوريد ولى شكر خدا را بجاى آوريد، اگر او
را مىپرستيد.
[نكاتى كه
از آيه:(فَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالًا
طَيِّباً) استفاده مىشود]
در اين بيان
چند نكته به دست مىآيد:
اول اينكه:
آيه شريفه در مقام اين است كه هر رزق طيبى را حلال كند، پس ديگر جايى براى حرف
بعضى[1] از
مفسرين نمىماند كه گفتهاند: مراد اين است كه آنچه خدا از غنيمتها به شما
روزى كرده بخوريد، و خلاصه مقصود از رزق طيب غنيمت جنگى و مقصود از جنگ هم جنگ بدر
و مقصود از قريه در مثلى كه قبلا زده شد شهر مكه است، و مقصود از رسول هم نبى
اسلام 6 و مقصود از عذاب هم همان كشتهشدگان صناديد قريش در روز بدر است .
هيچ يك از
اين احتمالات از لفظ آيه استفاده نمىشود علاوه بر اين سابقا احتمال مكى بودن اين
آيات را تاييد كرديم.
دوم اينكه:
مراد از حليت و طيب بودن اين است كه رزق طورى باشد كه طبع بشر از آن محروم نباشد،
يعنى طبع آدمى آن را پاكيزه بداند و از آن خوشش آيد، و ملاك حليت شرعى هم همين
است، چون حليت شرعى، تابع حليت فطرى است، آرى دين خدا همهاش مطابق فطرت است و
خداى سبحان انسان را مجهز به جهاز تغذيه خلق كرده، و موجوداتى از زمين مانند
حيوانات و نباتات را ملايم با قوام بشر قرار داده، و طبع بشر بدون هيچ نفرتى مايل
آنها هست، و چنين چيزى براى او حلال است.
سوم اينكه:
جمله فكلوا امرى است مقدمى براى جمله(وَ
اشْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ) و يادآورى نعمت، اشاره به سبب حكم است، چون
نعمت بودن هر چيزى سبب لزوم و وجوب شكر آن است.