نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 48
كردند، مانند حضرت
نوح كه گفت:(أَنِّي
مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ)[1]ممكن هم هست ضمير مذكور را هم به رسولان و هم به
كفار برگردانيم، چون كفار هم اصرار داشتند كه انبياء آن نصرتى را كه براى خود
پيشگويى كرده بودند نشان دهند و مكرر سركوب مىكردند كه پس چه شد نصرتى كه
مىگفتيد؟(مَتى هذَا
الْفَتْحُ)[2] يا(مَتى هذَا الْوَعْدُ)[3] بنا بر اين تقدير معناى آيه چنين مىشود كه،
رسولان از يك سو و كفار از سوى ديگر فتح خدايى را مىخواستند، و سرانجام، خيبت و
نوميدى و هلاكت نصيب كفار شد.
كلمه
صديد به معناى چركى است كه از رحم سرازير شود، و اين معرفى آبى است كه كفار
در جهنم مىنوشند، و كلمه تجرع به معناى نوشيدن مشروب بطور جرعه جرعه
و دائم است، و كلمه اساغة به معناى جريان دادن نوشيدنىها در حلق است،
وقتى گفته مىشود ساغ الشراب معنايش اين است كه نوشيدنى را در حلق خود
مىريخت، و وقتى گفته مىشود أسغيته الشراب معنايش اين است كه من
نوشيدنى را در حلق او ريختم، در مجمع البيان[4]
چنين آمده، بقيه كلمات اين دو آيه هم روشن است.
روز
عاصف روزى را مىگويند كه: در آن بادهاى تند بوزد، در اين آيه، اعمال كفار
را از اين جهت كه به نتيجه نمىرسد و اثر سعادتى براى آنان ندارد به خاكسترى مثل
مىزند كه دچار بادهاى تند گشته در يك لحظه نابود گردد، مانند آيه شريفهاى كه
مىفرمايد:(وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ
هَباءً مَنْثُوراً)[5] پس اعمال
كفار، هر يك به منزله يك ذره خاكسترى است كه در برابر تندباد روزى طوفانى قرار
گيرد و اثرى از آن باقى نماند.
و از اينجا
معلوم مىشود كه كلام تمام است و حاجت به تقدير چيزى ندارد و لازم نيست مانند
برخى[6] بگوئيم
تقدير آيه مثل اعمال الذين كفروا ... ، است و به طورى كه از ظاهر آيه
[1] خدايا من مغلوب شدم، لذا از تو يارى مىطلبم. سوره قمر آيه
10.