نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 46
و اين خود، همانطور
كه ديگران[1] نيز
گفتهاند دليل بر اين است كه انبياء، قبلا در ملت كفر نبودهاند.
و از بيانى
كه كرديم فساد گفتار بعضى[2] ظاهر
مىشود كه گفتهاند: ظاهر آيه اين است كه رسل، قبل از رسالت در ملت خود بودهاند،
(بعد از رسالت هم) كفار، ايشان را مجبور كردهاند كه دوباره به آنچه كه قبلا در آن
بودهاند برگردند.
بعلاوه خطاب
كفار و روى سخنشان، تنها به انبياء نبوده، بلكه مؤمنين به ايشان را نيز مخاطب قرار
دادهاند، و به خاطر اين كه مؤمنين قبلا در ملت كفر بودهاند، قرآن كريم هم تعبير
به عود برگشتن كرده، چون بيشتر و بلكه همه منهاى يك نفر ايشان قبلا در
كفر بودهاند.
و از لطايف
فصاحتى كه در آيه بكار رفته، اين است كه يك لام قسم و يك نون تاكيد بر يك طرف
ترديد يعنى لنخرجنكم و يك لام و يك نون تاكيد هم بر طرف ديگر
يعنى لتعودن ، در آورده است، با اين كه كلمه او براى
استدراك است كه مفيد استثناء مىباشد، و اگر كسى پيش خود فكر كند كه معنا ندارد.
بگوييم: به خدا قسم بايد از شهر ما حتما بيرون شويد مگر اين كه به خدا قسم
به ملت ما برگرديد پس قرآن كريم چرا اين طور تعبير كرده است؟.
جوابش اين
است كه: با اين عمل، خواسته است، بفهماند، از آنجايى كه برگشتن ايشان به ملت كفر،
به اختيار خودشان نبوده، و بر حسب فرض، كفار ايشان را بر مىگرداندند، پس در حقيقت
طرف ديگر ترديد: لتعودن شما را به خدا قسم بر مىگردانيم مىشود، و
وقتى معنا چنين شد، لام قسم و نون تاكيد بر سرش در مىآيد، و برگشت معنا باين مىشود
كه: به خدا قسم يا از ديار خود بيرونتان مىكنيم و يا آن كه به خدا قسم شما
را به ملت خود بر مىگردانيم .
(فَأَوْحى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ وَ لَنُسْكِنَنَّكُمُ
الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِهِمْ ...) از ظاهر سياق برمىآيد كه ضمير جمع اولى كه
در اليهم است و همچنين دومى كه در ربهم است به رسل، و
ضمير جمع سومى در من بعدهم به كفار بر مىگردد، و اگر از ايشان به
ظالمين تعبير كرده، براى اين بوده كه سبب هلاكت آنان همان ظلمشان
[1] منهج الصادقين، ج 5، ص 128 و كشاف، ج 2، ص 544 و روح
المعانى، ج 13، ص 199.