نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 423
شرابها است، چرا
نمىگوييد؟ به علاوه آيه ديگر قابل نسخ نيست چون وقتى لسان، لسان منت باشد ديگر
مدت معين بر نمىدارد تا بعد از گذشتن آن مدت حكمش با آيهاى ديگر برداشته شود،
زيرا چطور ممكن است خداوند چيزى را از نعمتهاى خود بشمارد و بر آن منت بگذارد آن
وقت همان را رجس و از عمل شيطان بخواند همانند سوره مائده، با اينكه چنين عملى از
آن بداءهايى است كه بر خداى سبحان محال است.
سپس خداى
تعالى آيه مورد بحث را با جمله(إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ
يَعْقِلُونَ) ختم فرموده تا مردم را در تعقل و دقت در امر نباتات و ميوهها تحريك
كند.
[معنا و
موارد استعمال كلمه وحى ]
(
وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً) ...(لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ) كلمه وحى بطورى كه راغب گفته: به
معناى اشاره سريع است، كه البته همواره از جنس كلام و از باب رمزگويى و يا به صورت
صوت و مجرد از تركيب و يا به اشاره و امثال آن است[1].
و از موارد
استعمالش بدست مىآيد كه از باب القاى معنا به نحو پوشيده از اغيار است، پس الهام
به معناى القاى معنا در فهم حيوان از طريق غريزه هم از وحى است، هم چنان كه ورود معنا
در نفس انسان از طريق رؤيا و همچنين از طريق وسوسه و يا اشاره، همه از وحى است، در
كلام خداى تعالى هم در همه اين معانى استعمال شده يك جا در القاء در فهم حيوان از
راه غريزه استعمال كرده و فرموده:(وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى
النَّحْلِ) و در القاء از باب رؤيا استعمال كرده و فرموده:(وَ أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى)[2] و در وسوسه
استعمال كرده فرموده:(إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى
أَوْلِيائِهِمْ)[3] و در القاء
از باب اشاره استعمال كرده و فرموده:(فَأَوْحى إِلَيْهِمْ أَنْ
سَبِّحُوا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا)[4].
قسم ديگرى از
وحى الهى با تكلم با انبياء و رسل است هم چنان كه فرموده(وَ ما
كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً)[5] چيزى كه هست ادب
دينى چنين رسم كرده كه وحى جز به كلامى كه بر انبياء و رسل القاء مىشود اطلاق
نگردد.