نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 411
حق مردمى كه ايمان آوردهاند
هدايت و رحمت باشد، و خداوند بوسيله آن، حجت را بر آنان تمام نموده و اينان را
بسوى حق راهنمايى كرده و با ايمان و عمل به آن ترحمشان فرمايد.
بحث روايتى
[رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله:(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ) به اهل
بيت : تفسير شده است]
در كافى به
سند خود از عبد الرحمن بن كثير روايت كرده كه گفت به امام صادق (ع) عرض كردم مقصود
از آيه(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا
تَعْلَمُونَ) چيست؟
فرمود: ذكر،
محمد 6 و ما اهل او هستيم كه بايد از ما بپرسند ...[1]
مؤلف: اين روايت اشاره به آيه(قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ
ذِكْراً رَسُولًا)[2] است، و در
معناى آن، روايات بسيار است.
و در تفسير
برهان از برقى و او به سند خود از ابن عبد الحميد ابى الديلم از ابى عبد اللَّه
(ع) روايت كرده كه پرسيد، خداى تعالى مىفرمايد: (فَسْئَلُوا
أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) مقصود از ذكر
چيست؟ فرمود قرآن است و آل محمد اهل ذكرند كه خداى عز و جل دستور داده مردم از آل
محمد بپرسند و معلوم است كه خدا هيچ وقت دستور نمىدهد به سؤال از جاهلان و او خود
قرآن را ذكر ناميده و فرموده:(وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ
لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ) و نيز
فرموده:(إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ
تُسْئَلُونَ)[3].
مؤلف: احتجاج
امام براى اثبات اين معنا است كه ائمه، اهل ذكرند و اينكه ذكر، قرآن است و اهلش
ايشان، چون ايشان قوم رسول خدا 6 هستند و دو آيهاى كه در آخر كلام خود آورد
براى استشهاد بر اين معنا بود، هم چنان كه در روايات ديگرى تصريح به اين معنا
نموده و در اين معنا روايات ديگرى نيز هست.
و در تفسير
عياشى از محمد بن مسلم از امام باقر (ع) روايت كرده كه گفت: به امام عرض كردم
مردمى كه نزد ما هستند چنين مىپندارند كه مقصود از اهل ذكر در آيه(فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ ...)، يهود و نصارايند، حضرت فرمود: اگر
آنان باشند ايشان شما را به دين خود مىخوانند و هرگز حق مطلب را كه حقانيت اسلام
است به شما نمىگويند