نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 378
معارف الهى بدون
واسطه به مردم نمىرسد، و ناگزير بايد كسى از ميان ايشان به اين منظور منصوب گردد
و اين همان غرض از رسالت است كه عبارت است از تحمل وحى و سپس ماموريت بر ابلاغ و
تعليم و بيان آن.
دوم اينكه:
مردم در باره تو تفكر نموده بينا شوند و بفهمند آنچه را كه آوردهاى حق بوده و از
ناحيه خداى تعالى است، زيرا اوضاع محيط و حوادث و احوالى كه از اول زندگيت بر تو
احاطه نموده، از دوران يتيمى و دوران سكوت و خمودى و حرمان از تعليمات و كتابت و
دوران نداشتن مربى صالح و فقر و گير كردن در ميان قومى جاهل و پست، و تهى دست از
مزاياى تمدن و فضائل انسانيت، همه اينها اسبابى بودند كه بطور قاطع نمىگذاشتند تو
از چشمه زلال كمال قطرهاى بنوشى و از رشته سعادت سرنخى به دست بياورى، ليكن خداى
سبحان بسويت ذكرى فرستاد تا با آن بر جن و انس تحدى كنى، كتابى فرستاد كه بهترين و
ما فوق تمامى كتب آسمانى و بيان هر چيز و هدايت و رحمت و برهان و نور مبين است.
بنا بر اين،
قدرى فكر كردن در باره زندگى تو براى مردم بهترين راهنماى ايشان است به اينكه خود
تو در آنچه كه آوردهاى هيچ كارهاى، و اين خدا است كه به علم خود تو را عالم و به
قدرت خود تو را تاييد كرد بدون اينكه هيچ يك از اسباب عادى چنين سرنوشتى را برايت
ايجاب كرده باشد. اين آن نكتهاى است كه آيه كريمه با در نظر گرفتن سياقش و سياق
ما قبلش افاده مىكند، و محصل آن اين است كه جمله لتبين ... غايت است
براى انزال، اما نه فى نفسه، بلكه از حيث اينكه متعلق به شخص رسول خدا 6 است، و
متعلق يتفكرون حذف شده، و تقدير آن اين است كه: در زندگى تو
تفكر كند نه در ذكر .
و ليكن
مفسرين گفتهاند كه: جمله لتبين غايت است براى انزال، و مراد از
تفكر تفكر در ذكر است، تا به اين وسيله بفهمند كه ذكر حق است، و بنا بر اين
تقدير معناى آيه چنين مىشود: ما بسويت ذكر، يعنى قرآن را فرستاديم تا براى همه
مردم آنچه را كه در اين ذكر برايشان نازل شده و آنچه اين ذكر از اصول معارف و
احكام و شرايع و تاريخ احوال امتهاى گذشته و آنچه از سنت خدا بر آنان جريان يافته
را در بردارد بيان كنى، و ديگر براى اين اميد بود كه در ذكر، تفكر كنند، تا باشد،
كه به حقانيت و از طرف خدا بودن آن واقف گردند، و يا براى اينكه در آنچه برايشان
بيان مىكنى تفكر كنند.