نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 308
است زيرا در اينكه
خدا هر چه مىكند به مشيت خود مىكند فرقى ميان رسالت و غير رسالت، و امور عطائى و
كسبى نيست، امور اكتسابى هم همين طور به مشيت خدا تحقق مىپذيرد، و هيچ چيز در
عالم وجود، واقع نمىشود مگر به اذن او.
جمله(أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاتَّقُونِ) بيان است
براى جمله(يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ)، چون جمله
مزبور يا در معناى وحى است، و يا بيان است براى روح- بنا بر اينكه روح به معناى
وحى باشد-، و انذار به معناى خبر دادن از چيزى است كه در آن تخويف
باشد، هم چنان كه تبشير به معناى اخبار از چيزى است كه در آن مسرت
باشد[1].
راغب اينطور معنا كرده ولى ديگران[2]
گفتهاند: انذار به معناى اعلام خطر است. و بنا بر معناى
راغب تقدير آيه چنين مىشود: ان انذروا و اخبروا هم مخوفين بوحدانيتى
فى الالوهية و وجوب تقواى- ايشان را انذار كنيد و خبر دهيد، خبر توأم با خوف و ترس
به وحدانيت من در الوهيت و وجوب پرهيز از من و تقدير آيه بنا بر معناى
ديگران چنين مىشود: به ايشان اعلام كنيد كه معبودى جز من نيست، و در
اينصورت كلمه انه مفعول دوم مىشود، نه منصوب به نزع خافض
(حذف حرف جر) بخلاف معناى اول كه منصوب به نزع خافض خواهد بود.
[اشاره به
رابطه بين عقيده و عمل و بيان اينكه پيامبران هم در صدد اصلاح عقائد بودهاند و هم
اعمال. و انذار ايشان دو مرحله داشته است:(أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا
أَنَا) و فاتقون ]
از اين بيان
روشن گرديد كه فاء تفريع در جمله فاتقون مىرساند كه جمله مزبور متفرع
است بر جمله (لا إِلهَ إِلَّا أَنَا) و هر دو جمله، مفعول دوم و يا
بجاى مفعول دوم براى انذروا هستند، و اين معنا وقتى روشنتر مىشود كه
در نظر بگيريم، معناى الوهيت او اين است كه هر موجودى از ناحيه او آغاز و بسوى او
انجام مىپذيرد، و يا اين است كه او معبود به حق است، و لازمه معبود به حق بودن او
اين است كه خلق از او بترسند، چون هر خير و سعادتى بدست او است، پس اگر فرض كنيم
كه او در الوهيت واحد است و شريكى ندارد لازمهاش اين است كه تنها از او بترسيم،
چون تقوى كه عبارتست از اصلاح عمل، فرع اصلاح اعتقاد و نظريه است، و اعتقاد به
الههاى متعدد و خضوع و پرستش آنها با اعتقاد به اله واحد بى شريك كه قيوم بر هر
چيز است و زمام هر چيز بدست او است سازگارى ندارد.
و لذا است كه
مىبينيم هيچ پيغمبرى مامور نشد كه قوم خود را تنها به توحيد دعوت