responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 291

قريشند[1].

[چند روايت در باره علنى شدن دعوت پيامبر 6 و نيز در باره پنج تن مستهزءين آن حضرت و در ذيل آيه:(وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ)]

و در معانى الاخبار به سند خود از عبد اللَّه بن على حلبى روايت كرده كه گفت:

من از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‌فرمود: رسول خدا 6 بعد از آنكه وحى الهى شروع شد سيزده سال در مكه ماند، در سه سال اولش مخفيانه دعوت مى‌كرد و از ترس، اظهار نمى‌نمود، تا آنكه خداى عز و جل با فرستادن‌(فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ) مامورش فرمود تا علنى دعوت بفرمايد و از آن روز دعوت علنى شروع شد[2] و در الدر المنثور است كه: ابن جرير از ابى عبيده نقل كرده كه گفت: عبد اللَّه بن مسعود گفت: دائم رسول خدا 6 پنهانى دعوت مى‌نمود، تا آنكه آيه‌(فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ) نازل شد با ياران خود از مخفى‌گاهش بيرون گشته دعوت خود را علنى نمود[3].

و در تفسير عياشى از محمد بن على حلبى از ابى عبد اللَّه امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا 6 در مكه سالها پنهانى دعوت مى‌كرد، و تنها على و خديجه به او ايمان آورده بودند، آن گاه خداى سبحان مامورش كرد تا دعوت خود را علنى سازد، پس رسول خدا 6 آشكار شده و در قبائل عرب خود را عرضه مى‌كرد و به هر قبيله كه مى‌رفت مى‌گفتند: دروغگو، از نزد ما بيرون شو، (و بر ما طمع مبند)[4].

و در تفسير عياشى از ابان بن عثمان احمر روايت كرده كه او بدون ذكر سند گفته است: آنهايى كه رسول خدا 6 را استهزاء مى‌كردند، پنج نفر از قريش بودند 1- وليد بن مغيره مخزومى 2- عاص بن وائل سهمى 3- حارث بن حنظله (و در بعضى نسخ حارث بن طلاطله) 4- اسود بن عبد يغوث بن وهب زهرى 5- اسود بن مطلب بن اسد، و چون خداى عز و جل وعده داد كه: ما مستهزءين را از تو كفايت مى‌كنيم رسول خدا 6 يقين كرد كه خدا خوارشان كرده و چيزى نگذشت كه خدا همه‌شان را به بدترين مرگى كشت‌[5].


[1] تفسير عياشى، ج 2، ص 252 ح 44.

[2] معانى الاخبار ...، كمال الدين، ص 344، ح 29.

[3] الدر المنثور، ج 4، ص 106.

[4] تفسير عياشى، ج 2، ص 253، ح 47.

[5] تفسير عياشى، ج 2، ص 252 ح 46.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 291
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست