نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 250
عملى مىشود و در
آنجا عذابشان مىكند.
و اين كلام
خدا تاكيد ثبوت قدرت او و بازگشت همه امور به او است. كانه مىفرمايد: آنچه
در باره سلطنت تو بر گمراهان گفتم سلطنتى از ناحيه خود تو نيست، و چنان نيست كه تو
ما را عاجز كنى، بلكه ما تو را بر آنان سلطنت داديم و به خاطر پيرويشان از تو،
ايشان را به اغواى تو مجازات نموده، و به زودى در آخرت هم به عذاب جهنم كيفرشان
مىكنيم.
در اين جمله
كه مخصوص بيان حال پيروان ابليس است، تنها كيفر ايشان را ذكر كرد و ديگر اسمى از
ابليس و كيفر او نبرد، به خلاف آيه(لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكَ وَ
مِمَّنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ أَجْمَعِينَ)[1] و آيه(فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً)[2]، چون مقام
در اين دو آيه غير مقام آيه مورد بحث است.
[معناى
اينكه جهنم هفت در دارد:(لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ ...)]
خداى سبحان
نه در اين آيه و نه در هيچ جاى كلام خود، بيان ننموده كه مراد از اين ابواب:
درها چيست. آيا مانند درهاى خانه و چهار ديوارى است كه در آنجا داخل مىشوند
و همه واردين را در يك عرصه جمع مىكند؟ و يا طبقات و دركات مختلفى است كه از نظر
نوع عذاب، و شدت آن با هم تفاوت دارند. استعمال كلمه باب در هر دو
معنا متداول است و چه بسا امورى را كه در نوع مختلفند، هر نوعش را يك باب
مىگويند، مثلا گفته مىشود: ابواب خير ، ابواب شر و
ابواب رحمة و قرآن فرموده:(فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ
كُلِّ شَيْءٍ)[3] و چه بسا كه
اسباب رسيدن به چيزى و راههاى رسيدن به آن را نيز ابواب مىگويند، مانند
ابواب رزق كه مقصود از آن انواع معاملات است.
و بعيد نيست
از آيات متفرقه در قرآن كه در باره آتش دوزخ آمده معناى دومى استفاده شود، مانند
آيه( وَ سِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلى جَهَنَّمَ زُمَراً
حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها)- تا آنجا كه مىفرمايد-(قِيلَ
ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها)-[4]
و آيه
[1] هر آينه جهنم را از تو و از هر كه پيرويت كند از بندگان پر
مىكنم. سوره ص، آيه 85.
[2] پس بدرستى جهنم جزاء شما است و چه جزاى بىكرانى است. سوره
اسرى، آيه 63.
[4] كسانى كه كفر ورزيدند دسته دسته به سوى جهنم رانده مىشوند،
وقتى به آن رسيدند درهايش باز مىشود ... گفته مىشود براى هميشه به درهاى جهنم
درآييد. سوره زمر، آيه 72.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 250