نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 248
من
در من الغاوين بيانيه است و زمينه كلام رد بر ابليس است، و آيه متعرض
دو قضاء از قضاهاى الهى است: يكى در مستثنى و يكى در مستثنى منه. اينها و غير
اينها نكاتى است كه از بيان گذشته ما به دست مىآيد.
و از همين
بيان روشن مىگردد اينكه بعضى[1] از مفسرين
گفتهاند منظور از كلمه عبادى آن كسانى است كه ابليس استثنائشان
كرد و از ايشان تعبير كرد به(عِبادَكَ مِنْهُمُ) مو نتيجه
استثناء مزبور منقطع و زمينه كلام تصديق گفتار ابليس است كه بر جمعى سلطنت دارد و
بر مخلصين ندارد، و معناى آيه اين است كه مخلصين در تحت سلطنت تو نيستند، ولى آنها
كه پيرويت مىكنند هستند تفسير صحيحى نيست.
زيرا خواننده
عزيز اگر در بيان گذشته ما دقت كرده باشد مىداند كه اين چنين تفسير در حقيقت
زمينه كلام را بر هم زدن است و كسى كه اينطور تفسير كرده رعايت سياق را كه سياق
مخاصمه است نكرده، و به ساحت قدس الهى نسبت نالايق داده، و خطاب خداى را طورى معنا
كرده كه در حقيقت همان كلام ابليس از كار در آمده است.
به اين معنا
كه خداى تعالى تغييرى در ريخت كلام ابليس داده، و نسبت به اصل معنا حق را به او
داده و به آن اعتراف كرده است. ابليس گفته بود به زودى من بشر را اغواء مىكنم مگر
مخلصين آنان را. خدا هم فرموده: تو مخلصين را نمىتوانى گمراه كنى، تنها غير ايشان
را گمراه مىكنى، و پر واضح است كه چنين كلامى را نمىتوان به خداى سبحان نسبت داد.
و چه بسا
مفسرين ديگرى[2] كه آيه را
چنين معنا كردهاند: كلمه عبادى شامل تمامى افراد بشر مىباشد و در
عين حال استثناى منقطع است. و شايد از اين جهت منقطع گرفتهاند كه پنداشتهاند اگر
متصل بگيرند بايد بيشتر افراد را مستثنى بدانيم، آن وقت مثل اين مىشود كه بگوييم:
من صد تومان الا نود و نه تومان قرض دارم، زيرا گمراهان بشر نسبت به مخلصين آن
شايد بيشتر از 90 در صد باشند، و آن وقت ساحت قدس الهى منزه از اين چنين حرف زدن
است.
و اين تفسير
صحيح نيست، براى اينكه اين حرف مربوط به جايى است كه منظور از استثناء بيرون كردن
عدد معينى باشد، و اما اگر منظور اخراج نوع و يا صنف باشد