نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 21
غلبه نمىكند و در
سلطنت او مزاحمت نمىنمايد.
آرى جاى بيان
اين جهات است تا هر غفلت زدهاى نپندارد كه خدا از يك سو خود را غالب غير مغلوب و
قاهر غير مقهور معرفى مىكند، و از سوى ديگر مردم را به راه خود دعوت مىكند و امر
و نهى مىنمايد، و ايشان گوش نمىدهند و عصيان مىورزند، آيا اين تناقض نيست و آيا
با عصيان بندگان، باز هم قاهر غير مقهور است؟
گويا خداى
تعالى جواب مىدهد كه معناى دعوت او اين است كه هر پيغمبرى را به زبان مردمش
بفرستد، و آن پيغمبر به مردمش برساند كه چه چيزهايى مايه سعادت و چه چيزهايى مايه
شقاوت ايشان است، پيغمبران هم اين معنا را ابلاغ مىدارند پس تا اينجا خداوند
مقهور بندگان واقع نشده، و اما گوش دادن بعضى و عصيان بعضى ديگر، مربوط به
پيغمبران نبوده، بلكه به دست خدا و به اذن او و مشيت او است و حاشا كه احدى بدون
اذن او در ملك او تصرف كند، و بر سلطنت او غلبه نمايد.
بنا بر اين،
ضلالت گمراهان و عصيان ايشان نه تنها مناقض دعوت او نيست بلكه دليل بر عزت و قدرت
او نيز هست، هم چنان كه هدايت راه يافتگان نيز دليل بر قدرت و سلطنت او است، و به
همين جهت بود كه در آيه مورد بحث، گفتار را با جمله(وَ هُوَ
الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ) خاتمه داد.
پس خداى
سبحان عزيز است، يعنى كسى بر او غلبه نمىكند، و ضلالت گمراهان هم به او ضرر
نمىزند، هم چنان كه از هدايت راه يافتگان نفعى عايد او نمىگردد. و نيز حكيم است،
يعنى آنچه بخواهد بى حساب نمىخواهد و مشيتش به كار عبث تعلق نمىگيرد بلكه همه بر
اساسى متقن و نظامى دائمى است.
از آنجايى كه
گفتار در اين سوره، بر اساس مساله انذار مردم و ترساندن از عزت خداى سبحان (استوار
گشته) بود لذا مناسب بود كه خدا روشنترين مصداق و مظهر عزت خود در ميان انبياء را
شاهد مثال بياورد. و آن داستان رسالت موسى (ع) و معجزات او براى هدايت مردمش بود.
هم چنان كه درباره آيات و معجزات او فرموده:(وَ لَقَدْ
أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ)[1] و نيز از
قول خود آن جناب حكايت
[1] و به تحقيق ما موسى را همراه با آيات خود و سلطنتى آشكار
فرستاديم. سوره مؤمن، آيه 23.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 21