نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 206
و بر خواننده عزيز
پوشيده نيست كه اين معنا از روى تكلف و زحمت به دست مىآيد زيرا اختصاص دادن (وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ) هيچ چيز نيست را با آن عموميت كه دارد تنها بر نبات
مستلزم تخصيص اكثر است، و اين در نزد عقلاى اهل سخن زشت است.
و صرف اينكه
آيه مورد بحث در سياق آيه مربوط به رزق واقع شده، باعث نمىشود كه ما عبارت عام
بالا را تنها به نباتات اختصاص دهيم، و به قول اهل علم مورد مخصص نمىشود.
و از اين
بدتر آنكه گفتهاند[1]: باران،
خزانههاى نباتات است، و حال آنكه نيست، بلكه باران يكى از اسباب پيدايش نباتات و
يك عنصر از عناصر بسيار زيادى است كه نباتات از آنها تركيب مىيابند.
علاوه بر
اينكه باران در همان موقعى كه مىبارد باران مىشود، و قبل از آن باران نيست، بلكه
بخار است، با اين حال چگونه ممكن است آن را خزانه ناميد، با اينكه نه خودش هست و
نه چيزى كه اين خزانه آن است در آن موجود است؟
بعضى[2] ديگر از مفسرين گفتهاند:
مقصود از اينكه فرمود خزائن هر چيزى نزد خداست، اين است كه قدرت مطلق خدا خزانه هر
چيزيست كه بخواهد ايجاد كند.
پس براى خدا
از انواع موجودات مانند انسان، اسب، درخت خرما، و غير ذلك، از اعيان و صفات اعيان
و آثار و افعال آنها، مقدوراتى است تقديرى و غير متناهى كه دائما از آن مقدورات جز
به مقدار معلوم و عدد معين محدود، بيرون نمىشود، و از آن تقدير و فرض به عالم
تحقق و فعليت در نمىآيد.
پس بنا بر
اين، مراد از هر چيز نوع هر چيز است، نه شخص و فرد، مثلا از انسان نوع
انسان مقصود است نه زيد و عمرو، و مراد از قدر معلوم كميت و كيفيت
معين از افراد است، و منظور از وجود خزائن و وجود هر چيز در خزائن خداوند
وجود بر حسب تقدير و فرض است، نه بر حسب تحقق. بنا بر اين آيه شريفه يك نوع تشبيه
و مجاز مرتكب شده است .
و حال آنكه
خواننده خوب مىداند كه تخصيص كلمه شىء معين، تخصيص بدون مخصص است.
علاوه بر اينكه لازمه تفسير فوق اين است كه مقصود از قدر تنها