نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 204
و با در نظر گرفتن
كلمه من كه تبعيض را مىرساند مقصود اين مىشود- و خدا داناتر است-:
ما در زمين پارهاى موجودات داراى وزن و ثقل مادى كه استعداد زياده و نقصان دارند
چه نباتى و چه ارضى رويانديم. و بنا بر اين معنا، ديگر مانعى نيست كه كلمه
موزون را هم به معناى حقيقيش بگيريم و هم به معناى كنايهاى آن.
معناى آيه
چنين مىشود: ما زمين را گسترديم و در آن كوههاى پا بر جا قرار داديم تا از
اضطراب آن جلوگيرى كند، و در آن از هر چيز موزون،- يعنى داراى وزن و واقع در تحت
جاذبه و يا متناسب- مقدارى را كه حكمت اقتضاء مىكرد آفريديم.
معايش جمع معيشت است، كه به معناى چيزهايى است كه مايه زندگى
جانداران و ادامه حيات آنان است، از قبيل خوردنيها، آشاميدنىها و غير آن دو.
البته به صورت مصدر يعنى عيش و معاش هم مىآيد.
جمله(وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقِينَ) عطف است بر ضمير مجرور در
لكم ، البته اين عطف بنا بر مذهب نحويين كوفه، و يونس و اخفش است كه گفتهاند
جائز است عطف كنيم چيزى را بر ضمير مجرور، بدون اينكه حرف جر را تكرار كنيم[1]. و اما بنا بر مسلك غير نامبردگان،
كه اين گونه عطف را جائز ندانستهاند، جمله مورد بحث را عطف بر معايش
گرفته، و تقدير كلام را و جعلنا لكم من لستم له برازقين دانستهاند،[2] يعنى همانطور كه براى شما معايش
قرار داديم، كسانى را هم قرار داديم كه روزى دهشان شما نيستيد، مانند حيوانات اهلى
و بردگان.
و يا
كلمه من را مبتداء براى خبرى كه حذف شده گرفتهاند و تقدير را چنين
دانستهاند: و من لستم له برازقين جعلنا له فيها معايش[3]-
ما همانطور كه براى شما معايش قرار داديم براى كسانى هم كه شما روزى دهشان نيستيد،
در زمين معايش قرار داديم و ليكن اينطور معنا كردن خود را به زحمت انداختن
است.
و به هر حال،
مراد از كلمه من بطورى كه گفته شده بردگان و چهارپايان است. و اگر به
لفظ من: كسى كه تعبير شده، با اينكه اين كلمه تنها بر ذوى العقول