نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 197
و چه بسا مفسرين
ديگرى كه گفتهاند: ضمير اولى به استهزاى مفهوم از كلام سابق بر مىگردد، و ضمير
دومى به ذكر كه سابقا اسمش برده شده، و معناى آيه اين است: نظير استهزايى كه ما در
دلهاى شيع اولين سلوك داديم، استهزايى در دلهاى مجرمين اين دوره كه به ذكر ايمان
نمىآورند نفوذ مىدهيم[1].
اين تفسير
عيبى ندارد، جز اينكه مستلزم تفرقه ميان دو ضمير از جهت مرجع است، با اينكه قاعدتا
وقتى دو ضمير پهلوى هم قرار مىگيرند بايد به يك مرجع برگردند، مگر آنكه قرينهاى
در بين باشد، و در مورد بحث ما قرينه هست، و آن جمله(لا
يُؤْمِنُونَ بِهِ) است كه مىدانيم. ضمير در آن نمىشود به استهزاء برگردد،
(زيرا معنا ندارد بگوييم ايمان نمىآورند به استهزاء) و همين كافى است كه قرينه
باشد بر تفرقه.
اشكالى هم كه
به دو وجه مزبور كردهاند (كه اگر ضمير نسلكه به استهزاء برگردد ديگر
مشركين نمىتوانند ايمان آورند، و اين مستلزم جبر است) وارد نيست، زيرا خداى تعالى
سلوك را مقيد به مجرمين كرده، و مفادش اين مىشود كه اينان قبل از سلوك خدايى، خود
مجرم بودهاند، پس اضلال ايشان اضلال به عنوان مجازات است كه هيچ عيب و اشكالى
ندارد، آن اضلالى اشكال دارد و مستلزم جبر است كه ابتدايى باشد و در آيه شريفه
دليلى بر ابتدايى بودن سلوك نيست، بلكه همانطور كه گفتيم دليل بر خلاف آن موجود
است و آيه شريفه از قبيل آيه(يُضِلُّ بِهِ كَثِيراً وَ يَهْدِي
بِهِ كَثِيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ)[2] كه تفصيل كلام در
تفسير آن گذشت مىباشد.
پس از آنچه
گفتيم اين معنا روشن گرديد كه منظور از(سُنَّةُ
الْأَوَّلِينَ) سنتى است كه اولين آن را باب كردند، نه سنتى كه خدا در
اولين جارى مىكرد، پس سنت سنت كفار است، نه سنت خدا در كفار، كه بعضى از مفسرين
پنداشتهاند، چون بيان ما مناسبتر به مقام مذمت كفار و تسليت پيغمبر 6 است.