نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 12 صفحه : 179
به خدا قسم كه آنچه
او در خصوص قرآن انجام داد همه با مشورت ما و زير نظر ما بود، مرتب مىپرسيد: شما
چه مىگوييد در باره اين قرائت؟ (و جريان چنين بود كه روزى گفت) شنيدم: بعضى به
بعضى مىگويند قرائت من از قرائت تو بهتر است، و اين كار سر از كفر در مىآورد. ما
گفتيم: نظر خودت چيست؟ گفت من نظرم اين است كه همه مردم را بر يك قرائت وادار
سازيم، تا در قرائت قرآن فرقه فرقه نشوند، ما گفتيم بسيار نظر خوبى است[1].
در الدر
المنثور است كه ابن ضريس از علباء بن احمر روايت كرده كه عثمان بن عفان وقتى خواست
مصاحف را به صورت يك كتاب در آورد، بعضى خواستند حرف واو را از اول جمله(وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ) در سوره برائت
بيندازند، ابى گفت يا واو آن را بنويسيد و يا شمشير خود را بدوش
مىگيرم. پس، از حذف آن منصرف شدند[2].
و در كتاب
الاتقان از احمد، ابى داوود، ترمذى، نسايى ابن حيان و حاكم نقل كرده كه همگى از
ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: من به عثمان گفتم چه چيز وادارتان كرد كه سوره
انفال و سوره برائت را پهلوى هم بنويسيد با اينكه يكى از سورههاى طولانى است و
ديگرى از سورههاى صد آيهاى است و ميان آن دو (بِسْمِ اللَّهِ
الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) نگذاشتيد و ميان هفت سوره طولانى گذاشتيد؟
عثمان گفت:
سورهاى داراى آيات بر رسول خدا 6 نازل مىشد و وقتى چيزى نازل مىشد به بعضى از
نويسندگان وحى مىفرمود اين آيات را بگذاريد در آن سورهاى كه در آن چنين و چنان
آمده، و سوره انفال از سورههايى است كه در اوائل هجرت در مدينه نازل شد، و سوره
برائت از سورههايى است كه در اواخر نازل شد، ولى چون مطالب آن شبيه به مطالب
انفال بود، من شخصا خيال كردم كه اين سوره جزو آن سوره است. و چون رسول خدا 6 از
دنيا رفت و تكليف ما را در باره اين مطلب معين نفرمود به همين جهت من از يك سو اين
دو سوره را پهلوى هم قرار دادم، و ميان آن دو بسم اللَّه الرحمن
الرحيم قرار ندادم، و از سوى ديگر آن را پهلوى هفت سوره طولانى گذاردم[3].