responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 11

دوم- از اين جهت كه مصلحت و مفسده بر ما صاحبان شعور، حاكم است و ما را به حركت در آورده و يا از حركت باز مى‌دارد، ولى در خداى سبحان حكومت نداشته و او را مضطر و مجبور به انجام كارى نمى‌كند.

و اما آن نزاع معروفى كه ميان اشاعره و معتزله در خصوص افعال خدا وجود دارد كه: آيا آن افعال معلول غرض هستند يا نه؟ و به معناى روشن‌تر. آيا خدا در كارهايش محكوم مصالح واقعى است، بطورى كه بودن مصلحت در يك عمل، او را محكوم مى‌كند به اينكه انجام آن را بر تركش ترجيح دهد، و اگر آن مصلحت نبود محكوم به چنين چيزى نمى‌شد؟ يا نه اصلا در كارهاى خداى تعالى هدفى نيست، و اگر كارى مى‌كند بيهوده و بدون هدف مى‌كند؟ نزاعى است بى ثمر، كه بحث و دقت، آدمى را به هيچ طرفش رهبرى نمى‌كند، يعنى هيچ يك از دو طرفش صحيح نيست، و هر دو طرف باطل و بر خلاف حق است.

همانطور كه قبلا شرح داديم حق مطلب بر خلاف همه اينها بوده و امر بين الامرين است نه به آن صورت كه اشاعره گفته‌اند (افراط) و نه به آن گونه كه معتزله نظر داده‌اند (تفريط) و ان شاء اللَّه در بحثهاى آينده اين كتاب، بحثى مفصل و كافى از نظر عقل و نقل (قرآن و حديث) در پيرامون اين مساله عنوان خواهيم كرد.

در جمله‌(بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) التفاتى به كار رفته، يعنى سياق كلام از تكلم مع الغير انزلنا به جمع غايب‌(بِإِذْنِ رَبِّهِمْ) برگشته است، با اينكه جا داشت بفرمايد: انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور باذننا ... اما فرمود:(بِإِذْنِ رَبِّهِمْ). و نكته اش اين است كه خواسته با همين تغيير سياق و بدون آوردن كلامى اضافى بفهماند كه خداى تعالى پروردگار همين مشركين است، كه براى او شريك‌هايى گرفته‌اند، چون در حقيقت روى سخن با ايشان است هر چند رسول خدا 6 را مخاطب قرار داده است. و نيز خواسته است در همين ابتداى سوره اسمى از ربوبيت او برده شود تا عنوان و آغاز بحث سوره قرار گيرد چون اين سوره درباره توحيد ربوبيت بحث مى‌كند.

[معناى عزت و عزيز و داراى عزت بودن خداى تعالى‌]

(إِلى‌ صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ).

عزت در مقابل ذلت است، راغب گفته: عزت حالتى است در انسان كه نمى‌گذارد مغلوب كسى شود و شكست بخورد، و اصل آن از ارض عزاز: زمين سفت گرفته شده است، و در قرآن كريم آمده:(أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً) و نيز وقتى مى‌گويند: تعزز اللحم معنايش اين است كه گوشت ناياب شده و گويا در زمين‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 12  صفحه : 11
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست