نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 68
دليل ما بر اين
معنايى كه كرديم اين است كه خداى تعالى در خطابى كه در اين آيه دارد، كه خود تتمه
خطاب در آيه قبلى است جمع كرده ميان رسول خدا 6 و مؤمنين از امتش، و شؤونى كه هم
مربوط به آن جناب و هم به امت اوست، همان معارف دينى و اخلاق و سنتهاى اسلامى است
از جهت تبليغ و حفظ و اجراء و تطبيق حيات اجتماعى بر آن، و همچنين عبارت است از
ولايت امور مجتمع اسلامى، و شناخته شدن افراد به عنوان يك فرد مسلمان، در صورتى كه
به آن سنتها عمل كند. بنا بر اين، نه پيغمبر مىتواند در اين امور به ستمكاران
ركون كند و نه امت او.
بعلاوه،
كاملا روشن است كه اين دو آيه مورد بحث به منزله نتيجهاى است كه از داستانهاى
ملتهاى ستمكارى استنتاج شده كه خداوند به جرم ستمهايشان آنها را هلاك نموده است.
اين دو آيه متفرع بر آن داستانها و ناظر به آنها است، و ظلم آن ملتها تنها شرك
ورزيدن و بت پرستيشان نبود، بلكه از جمله كارهاى نكوهيده آنها كه خداوند از آن
نكوهش كرده پيروى از ستمكاران بوده، كه نتيجهاش فساد در زمين بعد از اصلاح آن
مىشد، و آن فساد عبارت بود از رسميت دادن به سنتهاى ظالمانه كه واليان جور باب
كرده بودند و مردم هم از آنها پيروى مىكردند.
[منظور
از: الذين ظلموا كه از اعتماد و تمايل به آنان نهى گرديده است]
اين نيز پر
واضح است كه سياق دو آيه مزبور مترتب بر يكديگر است، يعنى غرض يكى مترتب بر غرض
ديگرى است، چون آيه اولى مردم را نهى مىكند از اينكه از ستمكاران باشند، و دومى
نهى مىكند از اينكه به آنان نزديكى و به سوى آنان ميل و اعتماد كنند، يعنى
بخواهند در اجراى حق ميان خود، بر باطل آنان اعتماد كنند و به وسائل باطل آنان
تمسك جويند. پس جمله(لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا) نهى است از
ميل به سوى ايشان و اعتماد بر آنان و اينكه اصل دين و حيات دينى بر اساس باطل
ايشان بنا شود.
قرار گرفتن
اين دو آيه به منزله نتيجهاى از داستانهاى گذشته، اين معنا را افاده مىكند كه
منظور از ستمكاران در آيه، كسانى نيست كه صرفا ظلمى از آنان سرزده باشد، و گرنه
بايد تمامى مردم را شامل شود، زيرا از عده معدودى معصومين كه بگذريم تمامى مردم
سهمى از ظلم را دارند، و با اين حال ديگر معنايى براى نهى نمىماند.
و نيز افاده
مىكند كه مقصود از ستمكاران آن عدهاى هم كه دائما كارشان ظلم باشد نيست. درست است
كه فعل به خودى خود صرف تحقق را مىرساند، و در صورت وجود اسباب افاده وصف و
استمرار هم مىكند، و ليكن آن شرايط و اسباب در آيه مورد بحث وجود ندارد و هيچ
چيزى بر چيزى بطور گزاف دلالت نمىكند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 68