آرى، هر چند
خداوند سبحان بنا گذاشته كه اجر عاملين و پاداش كيفر و آنچه كه مىكنند، بطور كامل
بدهد، و هر چند مقتضاى اين معنا اين است كه پاداش و كيفر هر عملى را در همان موقع
عمل بپردازد، مثلا كيفر اختلاف كردن بعد از تمام شدن حجت را در همان موقع اختلاف
كف مشتشان بگذارد، و ليكن خدا در مقابل اين قضا يك قضاى ديگر هم رانده، و آن اين
است كه هر فرد و ملتى را تا مدتى در زمين زنده نگهدارد تا بدين وسيله زمين آباد
شود، و هر كس در زندگى دنيائيش جهت آخرتش توشه بردارد، هم چنان كه از اين قضاء خبر
داده و فرموده:(وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى
حِينٍ)[4].
مقتضاى اين
دو قضاء اينست كه در ميان مردمى كه با هم اختلاف مىكنند فورى حكم نكند، و كيفر
آنهايى را كه از روى طغيان در دين خدا و كتاب خدا اختلاف مىكنند به قيامت
بيندازد.
ممكن است كسى
بپرسد: اگر چنين است پس چرا در امتهاى گذشته عذاب كجرويها تاخير نيفتاد، مثلا قوم
لوط را در همين دنيا به كلى از بين برد؟ و چرا به حكم(وَ لَوْ
لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ) عذابشان را به قيامت نينداخت؟
در پاسخ اين
سؤال مىگوييم: منشا هلاك كردن قوم لوط، صرف كفر و معصيت و خلاصه اختلاف در امر
دين نبود تا يك قضاى خدا اقتضاى هلاكت و يك قضاى ديگر خدا اقتضاى مهلتشان را داشته
باشد و به حكم قضاى دومى مهلتشان دهد و هلاكشان نكند، بلكه
[1] مردم در آغاز جز يك امت نبودند آن گاه مختلف شدند. سوره
يونس، آيه 19.
[2] و اهل كتاب اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه( به حقانيت دعوت
حق) عالم شدند و از روى حسد نسبت به يكديگر چنين كردند. سوره آل عمران، آيه 19.
[3] مردم همه يك امت بودند پس خداوند پيغمبران را كه مبشر و منذر
بودند مبعوث نمود و كتاب را به حق با ايشان نازل كرد تا در ميان مردم در آنچه
اختلاف مىكنند حكم نمايند، و سپس همان گروه كه بر آنان كتاب آسمانى آمد براى تعدى
به حقوق يكديگر در كتاب حق شبهه و اختلاف افكندند. سوره بقره، آيه 213.
[4] و براى شما است در زمين قرارگاهى و بهرهمندى تا مدتى معين.
سوره بقره، آيه 36.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 11 صفحه : 59