responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 532

ابى بصير از امام صادق (ع)، و احمد بن محمد كلبى و محمد بن فضيل از حضرت رضا (ع) و بطريقى كه اسم نبرده، از موسى بن جعفر (ع)، و از زيد بن على، و از محمد بن حنفيه و از سلمان فارسى و از ابى سعيد خدرى و اسماعيل سدى روايت كرده‌اند كه همگى گفته‌اند: منظور از(مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) در آيه‌(قُلْ كَفى‌ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) على بن ابى طالب (ع) است‌[1].

و در تفسير برهان از ثعلبى در تفسير خود به سند خود از معاويه از اعمش از ابى صالح از ابن عباس روايت كرده، و از عبد اللَّه عطاء از ابى جعفر نيز روايت شده كه شخصى به او گفت:

مردم گمان كرده‌اند منظور از جمله‌(مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) عبد اللَّه بن سلام است، آيا صحيح است يا نه، او (يعنى هم ابن عباس و هم حضرت ابى جعفر) گفت: نه، منظور على بن ابى طالب است‌[2].

و نيز روايت شده كه شخصى از سعيد بن جبير پرسيد: منظور از جمله‌(مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ) عبد اللَّه بن سلام است؟ گفت: نه، چطور ممكن است او باشد با اينكه اين سوره در مكه نازل شده است؟[3].

مؤلف: اين روايت را سيوطى هم در الدر المنثور از سعيد بن منصور، ابن جرير، ابن منذر ابن ابى حاتم و نحاس در كتاب ناسخ خود از سعيد بن جبير روايت كرده‌اند[4].

و در تفسير برهان هم از فقيه ابن المغازلى شافعى روايت كرده كه او به سند خود از على بن عابس نقل كرده كه گفت: من و ابو مريم وارد شديم بر عبد اللَّه بن عطا، او به ابى مريم گفت: اى ابا مريم! على را بان حديثى كه از ابى جعفر برايم نقل كردى حديث كن. ابو مريم گفت: من نزد ابى جعفر نشسته بودم كه پسر عبد اللَّه بن سلام گذشت، گفتم خدا مرا فدايت كند، اين پسر آن كسى است كه نزد او علم كتاب است؟ گفت: نه، و ليكن صاحب شما على بن ابى طالب (ع) است آن كسى كه آياتى از كتاب خدا در شانش نازل شده، و از آن جمله فرمود:(وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ)، و نيز فرمود:(أَ فَمَنْ كانَ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ)، و نيز فرمود:(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ ...)[5].

و در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن مردويه از طريق عبد الملك بن عمير، روايت‌


[1] ( 1 و 2 و 3) البرهان ج 2 ص 304 ش 20 و 21 و 22.

[2] ( 1 و 2 و 3) البرهان ج 2 ص 304 ش 20 و 21 و 22.

[3] ( 1 و 2 و 3) البرهان ج 2 ص 304 ش 20 و 21 و 22.

[4] الدر المنثور، ج 4، ص 69، ط بيروت.

[5] البرهان، ج 2، ص 304، ح 25.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 532
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست