responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 490

اين كتاب را تبليغ كنى و حال آنكه آنها به رحمان كفر مى‌ورزند.

و اگر فرمود: به رحمان و نفرمود به ما با اينكه ظاهر سياق اقتضاء داشت بفرمايد و براى ايشان كه به ما كفر مى‌ورزند تبليغ نمايى بدان جهت بود كه اشاره كند به اينكه نپذيرفتن وحيى كه رسول اللَّه 6 بر ايشان مى‌خواند- كه همان قرآن باشد- و اعتنا نكردنشان به امر آن و اعتراضشان به اينكه چرا آيتى از ناحيه پروردگارش بر او نازل نشده در حقيقت كفران رحمت عمومى الهى است، رحمتى كه اگر آن را بپذيرند و بدان عمل كنند متضمن سعادت دنيا و آخرت آنان است.

[معناى جمله:(إِلَيْهِ مَتابِ)]

(قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ)- در اين جمله رسول گرامى خود را دستور مى‌دهد به اينكه مساله توحيد را به صراحت به ايشان گوشزد كند، و فرمود: بگو او پروردگار من است، معبودى نيست جز او، من بر او توكل مى‌كنم و بازگشت‌گاه من بسوى اوست ، يعنى او تنها پروردگار من است بدون اينكه شريكى با او باشد.- بر خلاف آنچه كه شما پنداشته‌ايد- و تنها او براى من ربوبيت دارد، من نيز تنها او را قائم به جميع امور خود مى‌دانم و حوائجم را تنها به درگاه او عرضه مى‌دارم.

از اينجا كاملا روشن مى‌شود كه مساله توكل كردن بر خدا، و بازگشت را تنها بسوى او دانستن، از آثار ربوبيت و متفرع بر آنست، چون رب به معنى مالك و مدبر است. پس حاصل معنا اين مى‌شود كه: او وكيل من است و من به سوى او بازمى‌گردم.

بعضى گفته‌اند: منظور از كلمه متاب توبه از گناهان است، چون اگر به معناى اولى (بازگشت‌گاه) بگيريم، لازم مى‌آيد كه كلمه مزبور تاكيد جمله عليه توكلت بوده باشد، و اين خلاف ظاهر است.

ليكن ما قبول نداريم كه اگر به آن معنا باشد تاكيد مى‌شود، علاوه اين را هم قبول نداريم كه تاكيد بودن خلاف ظاهر است، و مطلب در هر دو جهت روشن است.

بعضى‌[1] ديگر گفته‌اند: معناى اليه متاب ، اليه متابى و متابكم است، يعنى بازگشت من و شما به سوى اوست. و ليكن اين معنا مستلزم حذف و تقديرى است كه هيچ دليلى بر آن نيست، و صرف اينكه در واقع بازگشت رسول خدا 6 و امتش به سوى خداست باعث و مصحح اين نمى‌شود كه ما آن را در تقدير آيه هم مقدر بدانيم، بدون اينكه در كلام چيزى كه موجب آن باشد وجود داشته باشد.

(وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى‌ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً).

مقصود از براه انداختن كوه‌ها اين است كه آنها را از ريشه كنده از جايى به جايى ديگر انتقال‌


[1] مجموعه من التفاسير، ج 3، ص 494، ط بيروت. و روح المعانى ج 13، ص 154، ط بيروت.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 11  صفحه : 490
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست