و شيخ در
امالى به سند خود از انس بن مالك روايت كرده كه گفت: رسول خدا 6 مردى را نزد يكى
از فراعنه عرب فرستاد تا او را بسوى خداى عز و جل دعوت كند، مرد دعوت خود را كرد،
فرعون نامبرده پرسيد: بگو ببينم اين خدايى كه مرا بسويش مىخوانى آيا از نقره است
يا از طلا يا از آهن؟ مرد نزد رسول خدا 6 برگشته گفته او را نقل كرد، حضرت
فرمود: برگرد و دعوت خود را مجددا برسان. عرض كرد يا رسول اللَّه او از پذيرفتن
دعوتم سركشى كرد. فرمود: (به تو مىگويم) برگرد. مرد برگشته و او را بدين توحيد
دعوت نمود، او هم همان پاسخ اولى را داد، در همين بين قطعه ابرى در آسمان غرش كرده
صاعقهاى بر سر او انداخت و كاسه سرش را برد و او را هلاك كرد، آن گاه اين آيه
نازل شد:
مؤلف: گفتارى
كه در آخر اين روايت داريم، همان گفتاريست كه در آخر داستان عامر و اربد داشتيم،
به اضافه اينكه در اين خبر دارد كه دنبال داستان مزبور آيه(وَ
يُرْسِلُ الصَّواعِقَ ...)، نازل شد، و حال آنكه جمله مزبور قسمتى از
آيه است و اگر بنا بود آيه نازل شود مىبايد از اول، يعنى از(وَ
يُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ ...) نازل شود، و در شان نزول معنا ندارد
كه نصف آيه نازل گردد.
[روايتى در
مورد سجود هر كه در آسمانها و زمين است براى خدا]
و قمى در
تفسير خود مىگويد: ابى الجارود از حضرت ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در ذيل آيه(وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...)، فرموده:
اما آنهايى كه از اهل زمين، خدا را سجده مىكنند همان كسانيند كه در اسلام به دنيا
آمدهاند، كه خداى را به طوع و رغبت خود سجده مىكنند، و اما آنهايى كه كرها سجده
مىكنند، عبارتند از كسانى كه: از روى ناچارى مسلمان شدهاند، و اما آنها كه سجده
نمىكنند سايهشان خدا را در صبح و شام سجده مىكند[3].
مؤلف: ظاهر
اين روايت با سياق آيه كريمه مخالفت دارد، زيرا سياق آيه شريفه سياق بيان عموميت
قهر خداى تعالى از راه بيان عظمت و علو او نسبت به آنچه كه در آسمانها و زمينند و
حتى نسبت به سايههاى ايشان است، و اين بيان خبر مىدهد از اينكه سجده موجودات و